x تبلیغات
فرکانس شبکه های استانی و سراسری ایران

فرکانس شبکه های استانی و سراسری ایران

دانلود کتاب کمدی الهی ( دانته بدون سانسور pdf )

 

دانلود کتاب کمدی الهی

 

درباره زندگی پس از مرگ که در دنیاهای مختلف ( دوزخ، برزخ، و بهشت ) است صورت می گیرد و با افراد گوناگون تاریخ رو در رو میشود. کتاب کمدی الهی اثر دانته آلیگیری می باشد.

 
 

دانلود کتاب کمدی الهی

دانلود ( PDF )
 
 

اثار شجاع لدین فا، ترجمه شجاع
بخش اول ترجمه اثار شارای بزرگ
جلدهای ۱، ۲ و ۳: کمدی الهی دانته

جلد ۱: دیوان شرقی گوته – بهترین اشعار بایرن – بهترین اشعار ال مارتین
جلد E: بهترین اشعار ویکتور هوگو – بهترین اشعار هاینریش هاینه – بهترین اشعار
الفرد و موسی – بهترین اشعار نیگه – بهترین اشعار کونته دونا

جلد ۱: اهنگ های بیلی تیس – اهنگ های یونانی – اهنگ های چینی – اهنگ های ایرانی
Jad ۷: مجموعه ای از شاهکارهای شعر جهان
جلد: بهترین شعرهای امریکایی – شعر – برگ طلایی ادبیات جهان

دانلود کتاب کمدی الهی

جلد نهم: ایران در ادبیات جهان
بخش دوم: بازی با درمان
جلد ۱۰: بریتانیا (راسین) – اندروماش (راسین) – رنه (Chateaubriand) داستان های مخفی و فانتزی ادگار الن بوئه

جلد ۱۱: Königsmark (Pierbenois) داستان یک مومیایی (Theophile Gonier)
جلد ۱۲: پل سنت لوئیس (تورنتون ویندر) – برف های کلیمانجارو (ارنست)
همینگوی – نامزد (برنارد شاو) – مرد سرنوشت (برنارد شاو)

داستان های ماه ریولیندان بیزر
جلدهای ۱۳، ۱۴، ۱۵۰، ۱۹، ۱۷، ۱۸، ۱۹: ۲۰
بالا ترین

جلد ۲۱: افسانه خدایان – خودت را بشناس (ژان فینو) – افکار و اندیشه ها (گوستالوبون)
جلد ۲۲: مجموعه داستان ها – مقالات تاریخی
جلد ۲۳: مقالات ادبی – بهشت گمشده میلتون (ترجمه سه کتاب اول)

دانلود کتاب کمدی الهی

پنجمین قسمت از لیست ها
جلد ۲۴: فهرست مطالب با توجه به نام شاعران و نویسندگان – فهرست مطالب بر اساس
کشورها – فهرست مطالب با توجه به ترتیب انتشار انها در مجموعه

چند نکته در مورد این مجموعه
پنجاه کتاب که در حال حاضر در یک دوره ۲۳ جلد و حدود ۱۲۰۰۰ صفحه منتشر شده است. در طول بیست و پنج سال از ۱۳۱۷ تا ۱۳۳۲، به تدریج توسط سازمان های مختلف مطبوعاتی پایتخت تجدید چاپ شد و اگر چه بسیاری از انها به شکل اصلی خود چاپ شدند،

در دسامبر سال گذشته، زمانی که انتشار مجموعه فعلی اغاز شد، تقریبا همه انها نادر بود. بنابراین تصمیم گرفتم همه انها را در یک زمان دوباره چاپ کنم تا مجموعه این کتاب ها در اینده به راحتی در دسترس خوانندگان عزیزم قرار گیرد.

با تمام علاقه ای که به تجدید نظر در متن این نوشته ها برای چاپ در این مجموعه داشتم، متاسفانه زمان کافی برای چنین تجدید نظر نداشتم، بنابراین کاملا از دست دادن انها خودداری کردم و انچه اکنون منتشر می شود همان متن چاپ است این قبلی این کتاب ها است.

از سوی دیگر، در گذشته، ترجمه اثار یک شاعر بارها و بارها در یک یا چند مکان در موارد مختلف منتشر می شد. در مجموعه فعلی، از انجا که هیچ یک از مواد کتاب های قبلی دستکاری نشده است، ترجمه چنین قطعاتی، که تعداد زیادی نیستند، اغلب منتشر شده است و نام این قطعات را می توان به راحتی در لیست در پایان کتاب یافت.

داستان های کوتاه این مجموعه که تعداد انها تا ۱۵۰ کتاب است، قبلا در دوازده کتاب منتشر شده بود که هر کدام نام جداگانه ای داشتند و برخی از انها فقط در مجلات هفتگی منتشر می شدند و در یک مجموعه مستقل منتشر نمی شدند.

در نسخه حاضر، تمام این داستان ها در یک سری از هشت جلد که شامل چهار هزار صفحه است، گنجانده شده است.
چهار ترجمه جدید در این مجموعه منتشر شده است که قبلا منتشر نشده است.

دانلود کتاب کمدی الهی

این چهار ترجمه جلد دوم ایران در ادبیات فاران است که قبلا فقط بود.
جلد اول ان منتشر شده بود، Britannicus” و راسین “Andromache و بخشی از
E. بهشت گمشده، میلتون، که پس از ترجمه کمدی الهی دانته، من بسیار علاقه مند به ترجمه هستم

من هزینه ان را پرداخت کرده بودم، اما در ان زمان فقط ترجمه سه کتاب از دوازده کتاب بود.
چند نکته در مورد این مجموعه
بر خلاف ترجمه معروف ایه ای از شاهنامه فردوسی به ایتالیایی، باید به ترجمه فارسی کمدی الهی دانته توسط

شجاع الدین شفا اشاره کنیم. از سخنرانی رسمی اعلیحضرت همایون شاه ایران،
خطاب به رئیس جمهور ایتالیا شام کاخ مرمر، ۱۷ سپتامبر ۱۳۳۶
ترجمه استادانه شما از کمدی الهی دانته و خدماتی که به نزدیکی معنوی دو فرهنگ باستانی ایران و ایتالیا داده اید،

در ما احساس احترام عمیق به این کار ارزشمند شما را برانگیخته است.
جیووانی گرونچی، رئیس جمهور سابق ایتالیا
من صمیمانه از کار فرهنگی ارزشمند شما که زندگی خود را وقف ان کرده اید قدردانی می کنم.

فرهنگ های باستانی ما به ما اموخته اند که پیشرفت مادی می تواند برای بشریت ارزشمند باشد تنها زمانی که با پیشرفت معنوی و فکری همراه باشد. بنابراین، انچه شما انجام داده اید و در تلاش برای رسیدن به ان هستید، مهمترین چیزی است که منافع واقعی بشریت است.

این مربوط به
حضرت ذاکر حسین
رئیس جمهور سابق هند

احترام به شجاع الدین شفا برای من بسیار خوشایند است، زیرا
من کاملا از ارزش اثار او که جنبه بین المللی دارد اگاه هستم.
اندره مالرو

دانلود کتاب کمدی الهی

اثار ادبی شجاع الدین شفا، هم از نظر خدمت به فرهنگ و هم از نظر ادب، چندین هزار ساله است.
ایران و از نظر تقویت پیوندهای تفاهم و نزدیکی معنوی بین ایران و فرهنگ
کار بین المللی بسیار ارزشمند است. به خصوص فرهنگ فاران در این معنا

اون به تو مدیونه
ژول رومنز
من صمیمانه با دیگرانی که خدمت شفا در فرهنگ فرانسه در ایران و فرهنگ ایرانی در فرانسه را ستایش می کنند، همدردی می کنم.

اثار ادبی اقای شفا در ایران به همان اندازه که توسط دوستان ادبی فرانسوی مورد قدردانی و قدردانی قرار می گیرد، مورد قدردانی و قدردانی قرار می گیرد. من از افزایش روابط معنوی بین دو کشور بسیار خوشحالم و می دانم که اقای شفا نقش موثری در این نزدیکی معنوی ایفا کرد. و خواهد داشت

اندره مائورویس
با کمال میل به اثار ادبی گسترده و ارزشمند شما که بیشتر ان به معرفی اثار برجسته ادبیات جهان به ملت ایران اختصاص دارد، تبریک می فرستم.

به این ترتیب، سخنرانی شما روابط فرهنگی و درک معنوی بین دو کشور ما و شما را تقویت خواهد کرد. امیدوارم که برای سال های زیادی شما همچنان به موفقیت در
فعالیت پربار شما،

نه تنها در خدمت ادبیات ایران و اشنایی بیشتر ایرانیان با ادبیات جهانی، بلکه در توسعه نزدیکی معنوی ملت ایران با سایر ملت های جهان بر اساس درک بین المللی، که به یک ضرورت حیاتی در جهان امروز تبدیل شده است.

وزیر فرهنگ، هنر و علوم هلند
مانند دیگر فرانسویانی که با اقای شفا اشنا هستند، نمیتوانم اشنایی عمیق او با زبان، رفتار و فرهنگ فرانسوی و محیط فوقالعاده او با استادان ادبی و همچنین زیبایی گفتار و دوستی طبیعی او را فراموش کنم.

دانلود کتاب کمدی الهی

ما، فرانسوی ها، به ویژه برای فعالیت های سازنده و پربار او، که همیشه منافع فرهنگی هر دو کشور است، ارزو می کنیم.
این ما را به ادامه داد

هنری ماسه
من صمیمانه به شجاع الدین شفا به عنوان یک دوست، به عنوان یک نویسنده و مترجم بزرگ و به عنوان یک پیوند معنوی بین فرهنگ ایران و سایر ملت های جهان درود می فرستم و از این پیام به عنوان رسانه ای برای انتقال سلام گرم و ارزوهای صمیمانه خود از پراگ به تهران استفاده می کنم.

یان Rypka
علاقه و احترام ویژه ما به شفا ناشی از این واقعیت است که او در میان کسانی است که ماموریت واقعی استاد ادب و خدمتگزاران فرهنگ را در عصر اشفته و فوری که در ان زندگی می کنیم، تحقق یافته است. در عصری که پیشرفت روزافزون در تکنولوژی و صنعت، نیروهایی را ازاد کرده است که مردم همیشه قدرت ان را ندارند.

استاد یا حتی تنظیم، فرهنگ واقعی زمینه را برای درک انسان و برادری جهانی با کمک به ما برای شناخت بیشتر و بهتر خودمان اماده می کند. این امکان را برای حرکت به جلو با تسلط بیشتر در مسیر دردناک تاریخ در این تلاش جدی، ان مردان علم و ادبیات که به دنبال پناهندگی در زندان طلایی رویاها هستند.

و انها از افکار خود راضی هستند، انها سهم موثری ندارند، اما کسانی که در واقع سعی می کنند این تلاش را به ثمر برسانند و به این هدف برسند، که ایجاد پیوند های قوی درک در میان کسانی است که به ایجاد یک جهان اینده بر اساس دوستی،

همکاری و تفاهم اعتقاد دارند، این سهم را دارند. . من صادقانه معتقدم که شفا یکی از این افراد است. این به این دلیل است که با ستایش او، ما در واقع یک روش بزرگ انسانی تفکر و ایده ال را تجزیه و تحلیل می کنیم.

جوزپه توچی
هر گونه تلاش برای توسعه روابط ادبی و فرهنگی بین ملت ها واقعا شایسته احترام است. زیرا در عصری که سرزمین های مختلف جهان به یکدیگر نزدیک تر می شوند و نیاز به درک بین المللی روز به روز واضح تر احساس می شود.

دانلود کتاب کمدی الهی

فعالیت نویسندگان و استادان اندیشه و
رفتار یکی از عوامل اساسی برای درک این نزدیکی و درک است. ما بسیار خوشحالیم که ادبیات سوئد واسطه ای مانند سلیقه برجسته اقای شفا پیدا کرده است تا خود را به مردم مؤدب ایران معرفی کند.

اکادمی سلطنتی سوئد
Kunglige Vitternets تاریخ
و انتیکوویتس اکادمین

احترام صمیمانه به اثار ادبی شجاع الدین شفا وظیفه دلپذیری است که انجمن دانته علیقیری ان را به ویژه برای خود می داند، زیرا این دوست بزرگ ادبیات ایتالیایی بخش مهمی از کار ادبی ارزشمند خود را صرف معرفی اثار بزرگ شعر و نثر ایتالیایی به ملت ایران و توسعه روابط فرهنگ ایرانی و ایتالیایی کرد.

اما انچه برای ما اهمیت ویژه و استثنایی دارد، ترجمه کامل و عالی کمدی الهی دانته و تفسیر استادانه او از این کتاب است. این مسلم است که ترجمه می تواند هر کار دیگری مانند یک
شاهکار ابدی،

می توانست روابط معنوی بین ملت های ما را تقویت کند و چنین درک عمیق فکری و معنوی بین ما ایجاد کند. با کمک خاطره افتخارامیز او، برای اقای شفا ارزوی فعالیت مداوم و موفقی در راه توسعه درک و نزدیکی معنوی دو ملت ما در زمینه ان ارمان والای انسانی داریم که دانته نیز مانند متفکران بزرگ ایران یکی از مشعلداران ان بود.

انجمن دانته، رم سوسیتا دانته الیگیری
اثار ادبی شجاع الدین شفا در یک دوره بیش از بیست ساله، هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت، واقعا قابل تحسین است.

دوستان ایران در فرانسه به خوبی از برتری مجموعه ترجمه های استادانه اقای شفا از استادان شعر و نثر فرانسوی به زبان فارسی اگاه هستند که دقت، اصالت،

دانلود کتاب کمدی الهی

زیبایی و مهربانی شاعرانه ان به انها از هر نظر موقعیت ویژه ای داده است. اقای شفا سهم بزرگی در توسعه روابط معنوی و فرهنگی ایران و ایران دارد و این شایستگی با ظرافت و اصالت سبک او ترکیب شده است.

کار او باعث شد که او احترام جوامع ادبی هر دو کشور را به همراه داشته باشد.
انجمن آسیایی پاریس
به عنوان نمادی از فعالیت های فرهنگی معاصر ایران پذیرای شما هستیم.

فعالیت‌ها و معجزات فرهنگی و معنوی ایران امروزه موضوعی است که مورد توجه و اهتمام ویژه همه ایران‌شناسان آمریکایی و دیگر محققانی است که به مطالعه تمدن و فرهنگ ایران در سراسر جهان می‌پردازند.

امیدوارم خداوند به شما عمر طولانی عطا فرماید و به شما قدرتی عطا کند تا به تلاش هایی که مدیون خودمان هستیم ادامه دهید.
دانشگاه هاروارد

آثار ادبی شجاع الدین شفا جایگاه مهمی در ادبیات معاصر ایران دارد و برای ما اهمیت ویژه ای دارد. شفا بسیاری از آثار منظوم و نثر آمریکایی را به فارسی ترجمه کرد و نقش اساسی در توسعه تفاهم فرهنگی و معنوی بین دو کشور داشت.

کشور
دانشگاه پرینستون
ما همیشه به آثار ادبی و آکادمیک شجاع الدین شفا علاقه مند بوده ایم و به آن احترام می گذاریم.

من به ویژه برای کمک های باورنکردنی او در معرفی ادبیات و فرهنگ آمریکا به مردم ایران سپاسگزارم. ما خرسندیم که با فرهنگ عظیم و خارق‌العاده ایران که از هزاران سال پیش وجود داشته است آشنا شویم و در انتشار پژوهش‌هایی درباره این فرهنگ و تمدن سهیم باشیم.

دانلود کتاب کمدی الهی

دانشگاه شیکاگو
هرکس با تمدن و ادبیات ایران آشنا باشد با آثار ادبی شجاع الدین شفیع آشناست. امیدواریم جناب شفا تا مدت ها به کار خود ادامه دهند و قدردانی دوستان تمدن ایرانی در سراسر جهان همیشه همراه ایشان باشد.

دانشگاه وین
دانشگاه پاریس از کمک ارزشمند شما به فرهنگ و ادبیات ایران صمیمانه تشکر می کند و به ویژه امیدواریم تک نگاری عالی شما با عنوان «دنیای ایران شناسی» هر چه زودتر منتشر شود.

این پژوهش خلأهای موجود در این زمینه را پر کرده و به توسعه روابط ایران و مراکز فرهنگی جهان در حوزه تمدن و فرهنگ ایرانی کمک خواهد کرد.
دانشگاه پاریس

هرگز فراموش نمی کنیم که شفا نه تنها ایران شناس برجسته ای بود، بلکه مروج خستگی ناپذیر فرهنگ و ادبیات ایران در خارج از کشور بود. اما او همچنین مترجم ماهر کمدی الهی ما به فارسی بود و مقدمه عالی او برای این ترجمه یکی از بهترین آثار ایران شناسی به حساب می آید.

شفا را باید با تلاش خود در معرفی ادبیات ایرانی و خارجی یکی از حلقه های زنجیر برادری و تفاهم معنوی دانست. و امروز خوشبختانه این زنجیره هر روز قوی تر می شود. دوست دانشمند ایرانی ما برای ما از آن دسته افرادی بود که خود را وقف هدف مقدس وحدت جهانی و درک معنوی کردند و به همین دلیل است که به او احساس احترام می کنیم.

دانشگاه
مطالعات روما
این جایزه ربع قرن فعالیت ادبی و فرهنگی آقای شفا را جشن می گیرد. این فرصتی را به ما می دهد تا بار دیگر عظمت معنوی ایران و مظاهر بزرگ فرهنگ و هنر را که در طول تاریخ طولانی خود پرورش داده است،

تجلیل و ارج نهیم. ما غربی ها باید بیشتر به این نکته توجه کنیم که تمدن ما به همان اندازه که به فرزندانش مدیون ایران است. و فلسفه و اخلاقی که در این کره خاکی متولد شد، از بزرگترین اخلاق و فلسفه هایی است که بشر تاکنون شناخته و خلق کرده است.

دانلود کتاب کمدی الهی

دانشگاه لیبرال
از بروکسل
آقای شفا تا کنون بهترین سالهای زندگی و شخصیت معنوی خود را وقف خدمت خالصانه به فرهنگ کشورش چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی کرده است.

در میان بسیاری از آثار گرانبهایی که از آنها بهره مندیم، شایسته است مجموعه آثار گرانبهایی به ویژه از جهان ایران شناسی را برجسته کنیم. از این رو این مجموعه که ثمره تلاش های مستمر و زحمات فراوان است، ابزاری ضروری و ضروری برای هر محقق و محققی است که مایل به تحصیل در حوزه فرهنگ ایرانی است.

بین ایران و لهستان فاصله زیادی است، اما همانطور که شاعران اروپایی در دوره رمانتیک برای بیان افکار و احساسات خود به شرق چشم دوخته اند و در آنجا آرمان هایی یافته اند، اما با تخیل خلاقانه می توان به راحتی بر چنین شکاف هایی غلبه کرد.

آثار خلاق یک کشور باید برای کشورهای دیگر قابل دسترسی باشد و دستاوردهای ادبی شجاع الدین شفا در طول ربع قرن قطعاً در این آگاهی و درک معنوی اهمیت زیادی دارد. تفاوت‌های زیادی در دنیا وجود دارد، اما خاطرات کسانی که اعتقادات قوی دارند و برای نزدیک‌تر کردن جهان تلاش کردند، هرگز فراموش نمی‌شوند.

دانشگاه ورشو
ما دکتر شفا را به خاطر دستاوردهای ادبی و علمی و همچنین تلاش های خستگی ناپذیر ایشان در جهت توسعه و تحکیم پیوندهای فرهنگی ایران با سایر کشورها قدردانی می کنیم و از ایشان به خاطر خدمات ایشان در عرصه فرهنگ ایران و ارتباط آن با جهان عمیقا سپاسگزاریم.

من ارزش زیادی برای کارهای پژوهشی و ادبی او قائل هستم. این تلاش‌ها نتیجه عشق و علاقه واقعی او به امور فرهنگی و معنوی است.
دانشگاه بوداپست

Eötvös Loránd
تودمانی اجتم
آثار شجاع الدین شفا را از دیرباز در حوزه ادبیات ایران می شناسیم. شاید توضیح این که این محقق و نویسنده ایرانی در ۲۵ سال گذشته چقدر برای توسعه ادبیات ایران و نزدیک کردن آن به ادبیات جهان تلاش کرده است، دشوار باشد.

دانلود کتاب کمدی الهی

آثار او متعدد و ارزشمند است. اما علاوه بر کمک‌هایی که از طریق انتشار این آثار انجام شد، سهم شفا در تحکیم پیوندهای فرهنگی بین‌المللی ایران و ترویج مداوم این فرهنگ کهن و زیبا به ایران و وزرای خارجه آن است. قدردانی و ستایش.

بدیهی است که ما دوستداران زبان و ادبیات ایران در ایران و پاکستان از زحمات و کمک های ویژه آقای شفا در تقویت و توسعه مطالعات زبان و ادبیات ایران در پاکستان قدردان هستیم سپاسگزاری ما هرگز دستاوردهای آقای شفا را در ترویج دوستی و برادری معنوی بین مردم ایران و پاکستان فراموش نخواهیم کرد.

افتخار ما این است که ایشان را به عنوان مؤسس گروه کتب و دیوان های شرقی دانشگاه داشته باشیم شفا از طریق ترجمه های شیوای خود از «گذر بزرگ».

همانطور که می دانید کراچی حافظ بزرگ شیراز را داشت و ما به کراچی احترام و علاقه عمیقی داریم. از آن زمان تاکنون به طور مستمر با کارهای جدید آقای شفا آشنا می شویم.

مجموعه ای است که ادای احترامی بی سابقه به شعر گرانبهای فارسی است. کار پربارش را به ایشان تبریک می گویم.

برچسب‌ها: دانلود کتاب کمدی الهی به زبان انگلیسی،دانلود کتاب کمدی الهی دانته،دانلود کتاب کمدی الهی شجاع الدین شفا،دانلود کتاب کمدی الهی دوزخ،دانلود کتاب کمدی الهی pdf،دانلود کتاب کمدی الهی دانته رایگان,

دانلود کتاب مجمع الدعوات کبیر ( چاپ گراوری فارسی )

دانلود کتاب مجمع الدعوات کبیر

 

کتاب مجمع الدعوات کبیر درباره علوم غریبه ، دعا ، طلسم و … می باشد.

 
 

دانلود کتاب مجمع الدعوات کبیر

دانلود ( PDF )
دانلود ( APK )
دانلود ( صوتی )
 
 

شفابخش است
با ب پران بیان
۱۰۰ بیت
چهار روز بعد

عید نوروز دیران فاتح ستایش اعراب عالم و درود بر بهترین مردم و بهترین مردم محمد و پاکان باد و لعنت خدا بر همه دشمنانشان. روز قیامت، اما از آن پس و محمد، و همینطور می گوید فقیر، صاحب التقصیر المله، مراد بن محمد عبدالطالب، که مانند برخی نمی شود، اما رفع منکرات مهم و نتیجه خداست.

به حضار اعتراض کرد و از آن بهره برد و تشریع نشد و در هشت باب ترجمه شد، ولی مقدمه در مدار هفت وضوی دروغ لب و امراض آمیزش جعلی است و در آن فصل اول در مورد ماهیچه های رفع علی شوم محمد آل محمد است.

الدبلیات ودران چندین فصل با بسطیم در رفع انواع تب استعمال می شود و علاج آن شامل چندین فصل است و درد دارد.مجامع
مرد و در خلاصی از دردهای امضای نجیم خلاص شد
خدا خداست

باشد و هفت روز
صبح و عصر بخورید
دانا باید و اگر مرده است
جانشین او باشید
و در صورت عدم وجود

اگر انسان روی زمین است، زن ها و دختران
فر دو نفره
مردان و پسران
ن
راندان و معده و کرم
فصل هشتم هوام پیشگیری از بیماری های کودکان و زنان خانه دار در ذکر زینت و کانکی است

پاره ای از تجارب حکمرانی و در علم به حال بیمار و خدا از وقت شما و آب صبح آگاه است.
مقدمه ای بر درمان همه علل و بیماری ها و ناراحتی ها و در این مقدمه نزول از بدن
چه بسیار فضل در باب اول در خواندن دعا و ادای روزه و صلوات

پیام شما این است که اگر روز هفتم به بیمار نه بگویید تقصیر من و خیانت و طلیعه است.
از حضرت امام جعفرصاق علیه السلام

تركل غرق و خروش است و وصف آتش است و در حديث حسن نقل شده كه قباط و تدو است.فصل ششم رفع زمزمه و کلی فصل هفتم رفع درد و آب
تل و مرز و در حدیث صحیح از
چون بعضی از بچه ها

و او گفت: “اینجا هستیم.”
درود بر او
پیداش کن یا خانه شفا

وحی الشفاء و درو
چیزی است که برای آن گفته است
هفت بار بگذارید
درختان نخل و طمع

درود بر تو، صابران مال الا است
رحلت امام رضا و افتادن در
تعداد زبان افراد و سایر زبان ها را بخوانید
این برای او مفید است، جانی

در عین حال از لام نقل شده است
اگر سه بار بخواند، اسکن می شود
برکت خدا و احترام به خواست خدا و حفظ خدا و وعده خدا هر وقت از این آب
آیا شما مریض هستید

هر هفتاد بار
حمداد توحید مسوریباران را بس کن
نوع کوچک کرد
اسم آب بیا شام

شام پیاده روی
دنده ازلو ماگار
گفت برای هر کتانی و وارسوله
ای مردم، خداوند عرش و روز الرحیه را روز زلزله و زلزله به ما عطا کند و در فردوس شیخ شهید آورده است که کبیره که سختی دارد، سوره حمد را بر جام بخواند.

ابی جهل، اگر چه مریض باشند، با سؤالات شایسته خود، ماکیلا را از گندم پر کند. بده و دستور بده تا خوب یا مریض برایش دعا کند و هفتاد مرتبه خواندن آن برای هر دردی نافع است و در نسخه دفع و درمان آن باطن یا جواد را با مشک گرم و زعفران نوشته است و تو. صاحب ودیا از جمله شفای لعل الدوان خواهد بود. این بسم الله الرحمن الرحیم است. خدایا ما را با بریدگی نکش و قبل از آن ما را با عذاب و وفا هلاک مکن و ما تو را طرد خواهیم کرد.

افعیمی دانند و برخی مقلد هستند
به هر قیمتی شده پیداش کرده بودم
پخته شدند
با آنها
۵
گفت مردم آمده اند

بدن
او دکتر من است
می نوشتند، سوره ها را پاک می کردند، می خوردند، شفا می یافتند و قدرت قرآن.
همه آنها و توکل کنندگان بر خدا، زیرا به خاطر اوست که خدا در امر من کامل است.

پیراهن برای زیبایی او مناسب است
خدا به من برکت دهد
قرآن من شفا و رحمت است
خیر حفاظه که مهربان ترین است مادر بنیاد است

دور از پشت باممن با او شروع خواهم کرد
درود و رحمت بر مؤمنان، درود خدا بر محمد
الله طاهرین ویاند تا بر سر بنده بیمار و بر تاریخ چین
وعده مریض بودن و خوردن خدا کهنه است، آری همچنان حیا و تدبیر است

ای ارحم الرحمین
یفا، آه، شفات می دهم، درود خدا بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم.
خدایا بر محمد صلوات بفرست و او را در این راه عذاب آور بی ضرر، خدایا دهان طلق پربار
اگر یامار آن را بخورد، آن را از دست می دهید

دفعه بعد داداش
علل و بیماری های مربوط به قبلی
از یک نخود بسم الله الرحمن الرحیم
الطاهره المطهره و تهن المالق الذی هو خربه و المالکیه المهریه.
د یا ارحم الرحمین باب تیمره بیان مداوات
کرایو نداشته باشید

پسرش شفا پیدا می کند
بهشت آموزش فا و ارزش های مردم است، مفید است و ذهن کامل است و درک آن آسان است.
دلها و یاجی الرومیه الذی وارته و تهی الذی هو در کربلا مدفون است.
شما یک نقل قول نمی دهید

و در این جا در علم و شفا یافتم هر بیماری و امان از هر ترس و دشمن و امان که دست راست
عنه الممالق ولادات
الله اول است
L Feha Valasudah
مریض شدن
حمد را از دست ندهید
بیمار و هفته را بگیرید

دانلود کتاب مجمع الدعوات کبیر
هیچ فرمی وجود نداشت
او عمر دارد
به فضل تو ای مهربان ترین مهربانان با حفظ از همه ستمگران و از صدها نفر در جهت و هدف طلبگی و بسط، و چون کذای حاجات نیز در حدیثی که از حضرت صادق نقل شده مفید است در این مقاله آمده است: «کسانی که به قصد شفای توبه می کنند، گوشت نمی خورند و به خدا سوگند دارو نیست، مثل این است که بگوییم:

« طعام با این گل خیس است، مرا شفا بده و رب النور، به خدای تعالی باش، و چون چنین است، با حکایتی دیگر ساخته می شود، چرا خدا به همه چیز باز گشتی؟ و ریش و خدای مهربان و زمان نه خوان راه زن را امتحان کن راه دیگر راه با آب باران است و این خاک این راه نزدیک به سیاه است هفت دانه دانه هفت. قطرات اندرابی باطن و اول سوره خلیل تا برگردد استفاده کند یا شفا دهد یا ببندد تمام اجزای آن را به فقرا بدهد و این با علم و مریض باب ۴ خارج می شود بخشش و نیت دادن.

علل و بیماری ها مدیر صدقه دادن عادت بد و مریض بودن در خانواده است لطفاً بدانید و بارندگی زیاد بود و حسدا وارد شد. مثل اینکه اول نماز بخواند و بعد اذان دهد. جنس آن طلاست. صدایش آرام است و دنیا برایش مناسب نیست. گفت: بيش از دو و نيم مرد با سپر از مردان شايسته بياوريد نه از جانب پروردگار مردگان. و از خداوند رحمان مهربان خواست. خدایا نامت را فراموش نمی کنم وقتی یادت شد ظاهر می شوی.

و به نامی که خودت به آن می میری و به نیمه ای که بر قبر من نوشته شده است. برعکس، ملکوت روح است بر گیاهان و زمین و آبهایی که از آن می گذشتند. چند بار دیده ای که کمتر می خورند نام های پیشینیان، نام هایی که بر ایوب نازل شده، نام هایی که بر رسول خدا عرضه شده اند و نام های اهل زمین؟

دانلود کتاب مجمع الدعوات کبیر

و در پیشگاه من صدقه می دهد، چنانکه از دوستی قبول کردی، در حالی که هیچ درد و رنجی برای رسول خدا و خدای خدا نیست از من تماس بگیرید خون را پس از جمع آوری روی پشت بام می ریزند و در چاه می ریزند تا مردم از منافع آن بهره مند نشوند و می گویند: «الله اکبر» سپس «بسم الله الرحمن الرحیم» عمیق و همین جا قصاب می کنند. و آنجا ابن می گوید هندو باکره ای هست، او را نزد خان تعالی ببر، پس جایگاه در و دست و پای حاکم از هم جدا نیست.

آن دو زمین را می پوشانند و قسمتی از پوستشان را می کنند. بینی مانند مجسمه او خواهد بود، چنانکه دوستی پارچه ای برمی دارد و آن را برش می دهد و در میان مردم می گذارد. تا تمام شود به او بدهید. اگر خدا بخواهد شفا می یابد. فصل ۵: تجمع درد و نبض در اندام ها. امام محمد باقر فرمودند به درد مفاصل نگاه کن و میردعوه در تاریخ سلام سلام و سؤال با تیمت و صلوات و دعا فرمود. پیغمبر تو صلی الله علیه و آله ، و روزی، نیّت مبارکت است، و خدای تبارک و تعالی جهان، خانه خود را می یابی، و اوست.

حاکم جوانان جن، شبی که او را ترک کردم، همه جا را نقاشی کن، خدای عالم، خانه خود را خواهی یافت، و این را زمانی در میان دو تن از ساکنان مکارم خواند و وارد شد و آورد. می گویند هر درد و بیماری در مکارم مانند آتشفشانی است که خط می کشد. عذاب آتش از بین برود و نام جهان از بین برود. باشد که مردم شفا پیدا کنند، هیچ بزرگواری مبعوث نشود و به خواست خدا قرآن بر ما نازل شود.

اگر بمیری یا بگوئی «برگرد» به ایمان روی می‌آورم و ایمان می‌آورم که نزد کسی که شایسته ستایش است می‌فرستد و آن شخص از جانب پروردگار ماست. اما آخرت رسول و پیامبر خدا و کسانی که به اندازه کافی همراه او هستند از من بهترند. زیرا آنها راضی به طلب رحمت خداوند هستند. از سوی دیگر، در چهره آنها آثار تلاش دیده می شود.

انقلاب آنها و چنانکه در انجیل آمده است مانند کاشتن لعنت و تغییر رسولان پس از تو خواهد آمد، ای احمد فرما جات بلبینات بین کاروه، الارمان، این مین خور – آن است نتیجه وروان است نه دعا و سخن نهان، بلکه انجار یا با فتح الارض من الموات، بیر الله، فرمان، ملک الله، وحدت، الکحال. تمام کتیبه های مکان های درد را روی کاغذ سیاه بنویسید و وقتی دیگران احساس درد کردند، کتیبه های مربوط به آن موضوع را نقل کنید. درد در سراسر بدن شما ناپدید می شود.

این نشانه علت بیماری اوست. پذیرش پذیرفته شد. باد سفید مریخ باد پشت عود است. باد از کف دست توست. باد مثل مرغ دریایی است. باد باد شیطان است. پر از باد است باد به سبک کوشا است.

برچسب‌ها: دانلود کتاب مجمع الدعوات کبیر فارسی،دانلود کتاب مجمع الدعوات کبیر لاهور،دانلود کتاب مجمع الدعوات کبیر رایگان،دانلود کتاب مجمع الدعوات کبیر pdf،دانلود رایگان کتاب مجمع الدعوات کبیر فارسی pdf free download,

دانلود کتاب شمس المعارف کبری فارسی و عربی چاپ اصلی

 

دانلود کتاب شمس المعارف کبری

 

یک کتاب علوم غریبه درباره اجنه و ارواح می باشد. کتاب شمس المعارف کبری اثر احمد بن علی البونی است.

 
 
 
 

دانلود کتاب شمس المعارف کبری

المعریف الکبری الیمن
داستان مترجم
و معرفی نویسنده شمس المعریف از مولانا اقبال الدین احمد صاحب ماد زالا
مولوی محمد رازی عثمانی مالک دار العاشعاء کراچی برای من جدید و نااشنا نیست و من هم به خواست خدا با او از این نهاد مذهبی در علوم و هنرهای اسلامی نیستم.

او اصلاحات اخلاقی و اعمال خدمات عالی را ترویج می کند. در این مجموعه، تقریبا پانزده سال پیش، من تعریف های او را دریافت کردم
او نسخه شیخ عبدالحق محدیث دهلوی عربی (ما در سنت اعمال سنت ثبت شده است)، و کتاب حضرت شیخ به زبان فارسی، کتاب Akhbar al-Akhyar سعادت، ترجمه اردو از این کتاب است.
و همچنین خدمات برخی از کتابهای تنظیم و تزیینات او نیز پس از انتشار از دفتر این انتشارات و همچنین در زمان خدمت به من رسید
این کتابها هم رسیده است.

مولوی محمد رازی در مورد این کتابها گفت که این کتابها برای مردم عادی و بیشتر مردم قابل قبول است.
من هیچ سوءتفاهمی از جانب خودم نداشتهام و میدانم که پذیرفتن نام این نویسنده جلیل القدر یک لطف است.
در حال حاضر ناشر ابراز امیدواری کرد که من به دلیل هزینه ها برای او وقت ازاد کنم، او در بار دوم گفت که انها از انکار او مطلع می شوند،

اما این قدرت من نیست که مولوی رازی عثمانی صاحب را انکار کنم و با او قول دادم.
من این کار را کردم و ان وعده که در سرنوشت بود انجام شد.
شمس المعرف الکبرا
۲۱
قسمت اول

یعنی این صاحب یک نسخه عربی در حواله من ساخته است که استعداد او در دانش من است
اینطور نبود، و من هم مدارک تحصیلی او را نداشتم، و هیچ وابستگی خاصی به دانش او نداشتم. من به کتاب معروف “شمس المعیف” نوشته شده توسط شیخ ابو عباس احمد بن علی بونی اشاره می کنم که این کتاب در مورد عملیات و طلسم ها و به نام خدا است.

حسنی و روایات قرانی و خواص و اسرار الفبا یک کتاب منحصر به فرد است. این فیض و فیض خالص خداوند و برکت نویسنده است که ترجمه این کتاب را در کمتر از یک سال و وعده خود برای او به پایان رساندم.
برای انها، خداوند متعال از فضل خود راضی است، این فضل خاص خدا بود. در مورد کتاب و در مورد نویسنده ان، من برخی از موارد را در صفحه بعدی ارائه خواهم داد. البته، در مورد ترجمه او، گفته می شود که اخر به سختی بر روی ترجمه خود کار کرده است،

که ترجمه او ترجمه تحت اللفظی نیست، بلکه ترجمه او باید اموزنده و اسان برای درک باشد. این روش توسط من انتخاب شد زیرا عبارت اصلی عربی در حضور من بود و ترجمه محاوره ای او من برای استفاده و درک انها به این روش انجام دادم.
اسان و بدون هیچ گونه وظیفه.

عمل دوم مردانگی این است که در کتاب اصلی، نویسنده فقط عناوین عمومی را ارائه داده بود و نوشته بود که علاوه بر این، اقدامات و مزایای بی شماری در هر فصل ذکر شده است. عناوین باغلی باید ذکر و نوشته شود تا مزایای این کتاب به راحتی در دربار خداوند متعال به دست امده باشد.

سوال من این است که خداوند متعال همه مسلمانان را در راه مستقیم خود برابر قرار خواهد داد. و از یک کتاب ارزشمند برای اهداف خوب و از اعمال و اعمال کمک کنید.
(امین) پس از اتمام ترجمه کتاب، ناشر صاحب درخواست و درخواست دیگری را گفت:
در بخش اخر این محتوا، شما باید قدردانی و قدردانی نویسنده را برای مطابقت با ان بنویسید.

به درخواست مافوق، مالک چند خلاصه نوشت، اما حیف است که اطلاعات کمی در مورد نویسنده وجود دارد.
شمس المعرف الکبرا
قسمت اول
خلق و خوی نویسنده و تعریف از کتاب
حضرت شیخ ابوالعباس احمد بن علی بونی ساکن بون بود،

به همین دلیل، ان را بونی می نامند. مرگ این محقق (۶۲۲ هجرت، با توجه به سال های سال، ۱۲۳۵ میلادی) است. ) نوشته است که این شخص یکی از مهمترین نویسندگان عرب پر از رمز و راز و دانش است و در این شخص کتاب های زیادی در مورد بسم الله، سورات فاتحه، ایات قرانی، نام های خدا و نامه های ابجد نوشته است.
اثار او به طور کلی پذیرفته شده و مشهور است. در مغرب، او از اثار نویسندگان زیات و در زمینه سحر و جادو بهره مند شده است

بحث او به شیوه ای خاص است.
و بخشی از نوشته های او نیز در کتابخانه ملی فرانسه در دسترس است.
علاوه بر این، صاحب کاسف الدانون در مورد شیخ احمد بن علی بونی گفته است
که شیخ احمد بن علی بونی نویسنده شمس الماریف و متخصص اسرار نام های خدا و اسرار نامه ها، کدها و اموال است و این یک گفته معروف در مورد او است که همه در خانه اش به خوبی می دانند که در خانه اش هستند.

کدام اشیاء در دسترس هستند؟
از این دسته، وضعیت و رتبه انها در این زمینه شناخته شده است و اظهارات نویسنده اثبات این است. نویسنده تحت نظارت خود نوشته است که این نویسنده
او بیش از پنجاه کتاب در این زمینه ساخته و برخی از کتاب ها و نام ها را ذکر کرده است

نام او چندین بار در شمس المریف ذکر شده است، به شرح زیر است:
(۱) زمان لغو در اسرار روایت.
۲- علم خدا و اسرار خدا.
(۳): زمان الیسیر و لاتیف الرئر.

(۴) Qabs Al-Ahtada.
شمس المعرف الکبرا
(۵) تسهیل محتوا.
(۶) Lataef al-Asharat.
(۷) کتاب الدوار.
۲۳

قسمت اول
۸) داوری داوری
(۹) شمس المعریف قوبارا و لاتیف العواریف.
و این نیز پنهان بود زیرا کدام شخص در این زمینه بیش از پنجاه قطعه دارد و خودش
این شخص یک تصنیف ساخت، چقدر امام این هنر بزرگ است.

شیخ و اسناد ان در علوم و هنرهای مختلف نوشته شده است
اسناد اگاهی طارقات باید روشن باشد، علمای طارق و علمای حقیقت به طور معتبر و مداوم گزارش شده اند که حضرت علی بن ابی طالب کلمه شهادت را از حضور مقدس گفته است.
به یاد اورده بود

و نویسنده این کتاب از امام ابی عبدالله بن یعقوب لوکونی است، و این از شیخ غزات الغوم است، و این از شیخ قطب ابی عبدالله بن ابی حسن علی بن حرام است، و این از شیخ طارقات مادان، ابی محمد صالح بن اوقابان مالکی، و این از حجت زمان شعیب است.

ابن حسن اندلسی و این از ابو شعیب ایوب سعید سنهاجی و این از شیخ اریفین قطب دوات جامع ابن یهو المعری و این از محمد بن منصور و این از محمد بن عبدالجلیل بن ملان و این از ابوالفضل عبدالله بن ابی بیشر و این از پدر خود امام موسی کاظم و این از پدرش امام جعفر صادق و این از پدرش امام محمد باقر و این از پدرش امام محمد باقر و این از طرف او پدر

خود زین العابدین و این از پدرش امام حسین و این از پدرش حضرت علی ب
این همان چیزی است که او از رسول خدا صلی الله علیه وسلم به دست اورده است.
همچنین ذکر شده است که دانش درونی امام جعفر صادق از حضرت قاسم بن ابی بکر صدیق به دست امده و این امر با حضور خالص اموزش داده شده است.

اسناد علم نامه ها با اگاهی از نامه های امام ابوالحسن بصری به این ترتیب امده است: از شیخ حبیب عجمی، از شیخ داوود الجیلی، از شیخ معروف، از شیخ سر الدین السقاتی، از شیخ وقف، طارقات و مادان سولوک.

دانلود کتاب شمس المعارف کبری

و این حقیقت شیخ جنید بغدادی و این حقیقت شیخ محمد غزالی حمد و این حقیقت شیخ سهروردی و این حقیقت شیخ عارف اسیرالدین شیرازی و این حقیقت شیخ ابوعبدالله بیابانی و این حقیقت شیخ ابوعبدالله. عبدالله بیابانی حقیقت شیخ قاسم سرجانی و حقیقت این شیخ برجانی و از امام عارف محمد بن جلال الدین عبدالله البسطامی و از استاد من و از خورشیدی که بر قلبم نشست و از ماه آن. بر دلم نشست، از شمس العارفین کوه علم و از اسرار زمین، ابی عبدالله شمس الدین اصفهانی به او نوشتن آموخت.

سند علم اجماع، سلسله نقل علم اجماع من از شیخ امام عارف بن الله اباعبدالله محمد بن علی است و من نیز این علم را با شیخ شریک می کنم این علم را از امام علامه سراج الدین حنفی و از شیخ دریافت کردم. شهاب الدین مقدسی. این از شیخ شمس الدین قادسی و این از شیخ شهاب الدین همدانی و این از شیخ ابوالعباس احمد بن علی توریزی است و این از ابو من نیز این علم را از شیخ محمد عزالدین بن جماعت شافعی گرفته است.

من و این را از شیخ محمد بن سیرین گرفتم. این را از شیخ شهاب الدین همدانی، این را از شیخ محی الدین بن عربی و من این علوم را آموختم. سلسله علم حدیث از امام علی بن شینار می آید که از شیخ محمد رادو می آید که سندش از شیخ محمد که سنی است از حدیث می آید و از شیخ محمد ال جوجی که شرکت کرد و پذیرفت.

سخنرانی او و حديثي شنيد كه از صدرالحضرت شيخ عزيزالدين ابي محمد عبدالله محمد بن موسي بن سليمان انصاري بود كه در خدمت او بود و او نيز حديثي شنيد این از شیخ امام ابوالحسن علی بن احمد بن عبدالوحید بود و حدیث را از حضرت حمید طویل شنید که از محضر استاد حدیث بود.

نویسنده این کتاب کتاب را در ۴۰ فصل تقسیم کرده است و هر فصل شامل چندین بحث است. از این جهت، شایسته است بگوییم که این کتاب مملو از جوهر علم است و یا نویسنده جوهره و روح همه آثار عامه پسند را در آن قرار داده است.

همانطور که خود نویسنده بیان کرده است، هدف از این اثر و کتاب، آشکار ساختن و تبیین ماهیت اسماء حسنه، آیات قرآن کریم، حروف الفبا، اسرار حکیمانه و نمادهای آنهاست. است. گوهری هوشمندانه که در اعماق دریا پنهان شده است. هدف آنها کشف اسرار لطیف خداوند و ظرایف نهفته علم است که از طریق آن دعا و تضرع و تقرب به قضای الهی می کنند که بزرگترین نعمت در میان نعمت های خدای مهربان است.

دانلود کتاب شمس المعارف کبری

شرایط خدمات
: نویسنده این کتاب گفته است کسانی که این کتاب را برمی دارند از افشای افراد ناشایست نهی می کند.
علاوه بر این، استفاده از این سند برای فعالیت های غیرقانونی ممنوع است. اگر کسى به این سوگند یاد کند از برکات این کتاب محروم مى شود و مستحق غضب و غضب خداوند مى شود.

سپس این کتاب را در حالتی تمیز و پاک در دستان خود بگیرید. و بدون پاکسازی به این کتاب دست نزنید. زیرا این کتاب اولیای کامل و صالح، قوم و بندگان خدای متعال است. به قضاوت خداوند متعال از ما خواسته می شود که این کتاب را بپذیریم و همه ما را به راه راست هدایت کنیم.

پیامبران و دانشمندان بزرگ از نور آن به شهادت ابدی بر توحید آن نوشیده اند. همچنین به ترتیب ازلی در دو شهادت، یعنی با ملائکه و ملائکه همراه است. انبیاء علیهم السلام. شهادت ابدی این است که هر کس از این دو شهادت آگاه شد، آن شخص شاهد کشف مکان های پنهان این دو جهان بود.

نزول این مقام برای همه عارفانی که به همه حکمت رسیده اند، مایه هیبت است. باری تعالی، زنده و همیشه زنده و حضور دعای من، این من باشم که صدقه ام را در قبرم بپذیرد و آرزوهایم را در قبرم محقق سازد . آرزوی نورانیت بر من برآورده شود و مرا به راه عارف و صالح و حق و به داوری خدای مهربان برساند. موجودی بی‌نظیر، خالق و برطرف‌کننده حجاب، پاک در قالب و شکل، از ازل، جاودانه و جاودان، در دنیای پرفراز و نشیب، عقل و اراده را بالا می‌برد و پایین می‌آورد.

خدایی جز این ذات اعظم وجود ندارد و ذات در هر چیزی حضور دارد، اما این ذات با چشم بیرونی انسان و مخلوق قابل دیدن نیست، اما جوهر همه چیز را می بیند. اولی در ذات خدا وجود دارد، ازلی در صفات خداوند وجود دارد، به نام خدا نازل می شود، تا ابد متعالی است و همیشه به افعال او نورانی می شود.

فقط این ذات پاک است و بالاتر از اول تا آخر هیچ جهت و جنبه ای نمی تواند باشد. وقتی خدا را درک می کنیم، چرخه های زمان، روز و شب نمی توانند سفیدی و ناپدید شدن خدا را پنهان کنند.

 

برچسب‌ها: کتاب شمس المعارف کبری pdf،کتاب شمس المعارف کبری فارسی،کتاب شمس المعارف کبری رایگان،کتاب شمس المعارف کبری علوم غریبه کاملا فارسی،دانلود کتاب شمس المعارف کبری فارسی و عربی چاپ اصلی,

دانلود کتاب نبرد من بدون سانسور

 

دانلود کتاب نبرد من

 

درباره زندگی نامه و طرز فکر سیاسی آدولف هیتلر می باشد. کتاب نبرد من اثر آدولف هیتلر است.

 
 
 
 
 

دانلود کتاب نبرد من

فهرست مطالب
عنوان
فصل اول کودکی و کانون خانواده
فصل دوم سال های تحصیل و تحمل سختی ها در وین
فصل سوم در مونیخ
فصل چهارم جنگ جهانی
فصل پنجم: تبلیغات جنگ
فصل ششم: انقلاب
فصل هفتم، آغاز فعالیت های سیاسی من
فصل هشتم حزب کارگر آلمان
چرا آلمان در فصل نهم شکست خورد؟
فصل دهم: ملل و نژاد
فصل ۱۱ اولین پیشتاز حزب ناسیونال سوسیالیست کارگر
فصل دوازدهم: باورهای فلسفی حزب
عنوان
فصل ۱۳: دولت
فصل چهاردهم مبحث – دولت و ملت
فصل پانزدهم مفهوم حکومت از دیدگاه راسیست است
فصل شانزدهم مفهوم فلسفی سازمان دولتی
فصل هفدهم مبارزه اول و اهمیت گفتار
فصل هجدهم نبرد جدید علیه جبهه سرخ
فصل ۱۹ قوی تا زمانی که تنها باشد قوی می ماند
فصل ۲۰ چگونه حملات شروع شد
فصل ۲۱: فدرالیسم چیزی جز ظاهر نیست
فصل بیست و دوم مسئله تبلیغات و تشکیلات
فصل بیست و سوم، موضوع اتحادیه های کارگری
فصل بیست و چهارم سیاست آلمان و موضوع اتحادهای پس از جنگ
فصل ۲۵ حق دفاع
فصل بیست و ششم سیاست به سوی مشرق
نتیجه
جنگ من
در سال ۱۹۲۴، زمانی که آدولف هیتلر به جرم خیانت در قلعه (لندبرگ) زندانی شد، متن کتاب نبرد من را به منشی خود رودولف هس که با او زندانی بود، دیکته کرد. در این کتاب دیکتاتور آینده آلمان و اصول اساسی کشور از نظر سیاسی و اصلاحات داخلی شرح داده شده است.
می دهد. جلد اول نبرد من در پاییز ۱۹۲۵ و جلد دوم در بهار ۱۹۲۷ منتشر شد. اگرچه سبک نگارش کتاب بسیار غیرعادی است، اما در دوران حکومت حزب نازی پرفروش ترین کتاب آلمان بود. ، به استثنای کتاب مقدس، و در برنامه درسی دانش آموزان گنجانده شد.
هر دو جلد با هم در یک جلد ترجمه و منتشر شد.

برچسب‌ها: کتاب نبرد من،دانلود کتاب نبرد من،دانلود کتاب نبرد من بدون سانسور،دانلود پی دی اف کتاب نبرد من،دانلود رایگان کتاب نبرد من ,

کتاب ۳۶۵ روز بدون تو

دانلود کتاب ۳۶۵ روز بدون تو

 
 
دانلود کتاب 365 روز بدون تو

این شاهکار یک کتاب در ژانر عاشقانه می باشد که نویسنده ، آن را در قالب شعر به طرز شگفت انگیزی بیان کرده است. کتاب ۳۶۵ روز بدون تو  ( ۳۶۵ days without you ) اثر آخیرا می باشد.

 
 

دانلود کتاب ۳۶۵ روز بدون تو

 
دانلود ( PDF )
دانلود ( APK )
دانلود ( صوتی )
پشتیبانی
حذف
 

دانلود کتاب سگ ولگرد

 

دانلود کتاب الفیه و شلفیه

 

دانلود کتاب پیرمرد و دریا

 

دانلود کتاب هنر جنگ

 

دانلود کتاب قوی سیاه

 

دانلود کتاب فواید گیاهخواری

 

دانلود کتاب روح گریان من

 

دانلود کتاب باآخرین نفس هایم

 

دانلود کتاب ژرمینال

 

دانلود کتاب شهر خرس

 

دانلود کتاب ۳۶۵ روز بدون تو

خواندن یک کتاب خوب مانند همراهی با افراد خوش اخلاق است.
دکارت یک آرزوی خوب را برای کسانی که از داستان‌های معمایی خسته شده‌اند و انسان هستند، ارائه کرده است. سخن مترجم: با نام خدا، ای غم، از سینه برو برو؛ چرا که لطف یار در حال آمدن است. ای دل، تو نیز از من برو برو؛ چرا که آن دوست دلباخته در حال آمدن است.مولانا، غزلیات شمس. آثار ادبی، همچون آینه‌ای است که تمام نشان می‌دهد؛

به عبارت دیگر، آن معرف اصلح جوامع است و به نظر نویسنده این نقش را تا به حال داشته و خواهد داشت. به طور کلی، هنر تصویرسازی و ارتباط است. البته، در این زمینه به عنوان یک شاخه از هنر، شعر به موارد بیشتر و صریح‌تر و دیده‌شدنی‌تر از هنر دیگر پاسخ می‌دهد. در طول تاریخ، شعر فارسی نقش بزرگی را با توجه به عوامل مختلف که ممکن است در اینجا ذکر نشوند، داشته و همچنان دارد.

بطور آشکار، یکی از ویژگی‌های برجسته جهان مدرن، چهره‌ای کاملاً سخت و بی‌انسانی است. اما به طور همزمان، ویژگی مهم دیگرش کاملاً متضاد است؛ مهربانی، شفقت، دوستی و عشق که به معنای واقعی انسانیت وجود دارد. این ویژگی‌ها اصلًا در جامعه‌ای ریشه‌دار است که در حال گسترش است و مدت‌هاست که مبارزه‌ای زیبا، ساده و عاشقانه علیه این ویژگی بی‌انسانی را آغاز کرده است.

در تمام تاریخ، سیاه و سفید، نور و تاریکی، عشق و دشمنی همواره به همراه یکدیگر بوده‌اند. این دو جنبه به شکل موازی و پیوسته در حرکت بوده و خواهند بود. در واقع، وجود هر یک از این مفاهیم نیاز به وجود دیگر را دارد. بنابراین، اصولاً بنیان هستی بر پایه اصل نیکی، روشنایی و عشق قرار دارد. شخصیت برجسته‌ای که در شعر معاصر مشاهده می‌شود، با توجه به شرایط فعلی، سادگی و زیبایی استثنایی عاشقانه و مهرورزانه را نشان می‌دهد.

این نوع عشق انسانی همواره در روابط انسانی وجود دارد و خواهد داشت؛ در روابط مثل پدر و مادر، فرزندان، همسران، همکاران و غیره.حتی در وجود خویش، حتی در جهانی که بیرون از دید انسان است، وجود هر چیزی اعم از حیوان، گیاه، خاک و سنگ به طور روشن قابل مشاهده است و پایداری و ثبات وجود به طور کلی بر آن استوار است، بدون هیچ گونه تردیدی.

به علاوه، این ویژگی‌ها بر تمام کلمات، عبارات و جملات شاعرانه در مجموعه‌ای که در اختیار خواننده گرامی قرار دارد، تأثیرگذار است. در نهایت امیدوارم که توانسته باشم ترجمه‌ای روان و دقیق از آن به زبان فارسی ارائه دهم.

من احساس می کنم که باید در روز اول، اول ژانویه ۲۰۱۷، خداحافظی معنی داری می داشتیم.

روز دوم، چرا اینقدر برای من وقت گذاشتی، اگر قصد نداشتی شب بمانی؟ آه
روز سوم به یاد تمام نقشه هایی که دیگر وجود ندارند گریه می کنم. اگر می خواهید به این هدف برسید، می توانید آن را انجام دهید.
روز چهارم متوجه شدم که من آنقدرها برات مهم نیستم.

در روز پنجم، احساس کردم این مدت طولانی نخواهد بود. من از اولین مکالمه مان چنین احساسی داشتم و نمی توانستم امیدوار باشم که حداقل این بار اتفاق خوبی بیفتد. اگر می خواهی این اتفاق بیفتد، خدا به او گفته این کار را بکند. سلام

روز ششم: می ترسم بعد از تو هیچ چیز به من احساس عشق مشابهی ندهد. ق به نظر رسید در روز هفتم احساس ناراحتی و عصبانیت می کنم اما همچنان احساس می کنم دلم برایت تنگ شده است. آیا می بینید که وقتی احساس می کنم اینطور نیستم چقدر این احساس غم انگیز است؟ آیا میدونی چقدر احساس بدبختی و نامیدی بهم دست میده؟

روز هشتم: بازگشت به ندانستن کسی که به اعماق روح شما نگاه کرده سخت است. سسی که روح شما را دیده اید؟
روز نهم احساس خوبی ندارد، اما اشکالی ندارد، زیرا شما خوب هستید، و این چیزی است که اهمیت دارد.

او چیزی شبیه به آنچه که می گفت در سانفرانسیسکو اتفاق افتاد گفت و او این کار را کرد. هکه مهمه.
روز دهم شما چیز خاصی دارید و هرگز نمی خواهید آن را از دست بدهید. چون می دانم که هیچ کس دیگری آن را پیدا نخواهد کرد. او از من خواست که این کار را انجام دهم. خیلی راحته

کاش هیچ وقت خیره یشدم. او دوازدهمین روز را در نیویورک گذراند، جایی که جلسه ای در انتظار او بود.
اگر می خواهید به این هدف برسید، همیشه می توانید آن را انجام دهید. سلام
او می خواست او بداند: زمانی که او ۱۴ ساله بود، در ۱۴ سالگی، او مرکز توجه بود.
اگر می خواهید فرزندتان در مورد کاری که می خواهید انجام دهید هیجان زده شود، او گفت:

در پانزدهمین قسمت از فیلم ناپدیدشدگان در پانزدهمین ماه زندگی خود کاندیدای نامزدی ریاست جمهوری آمریکا می شود. او در سن ۱۶ سالگی ظاهر شد که برای کار آماده بود. اگر می خواهید بدانید چگونه می توانید

این کار را انجام دهید. هنگامی که ۱۶ ساله شدید، می توانید گزینه مناسب خود را انتخاب کنید. و اگر می خواهید این اتفاق بیفتد، می توانید مطمئن باشیدکه این اتفاق خواهد افتاد. او در حالی که به سانفرانسیسکو رفت و آمد داشت ۱۷ ساله شد. اگر می خواهید به این هدف برسید، می توانید آن را انجام دهید.هفده سال پیش، او به سانفرانسیسکو رفت و آمد داشت. او ۱۸ روز و ۱۲ روز در سال را سپری می کرد. ستم یا کجا باشی همیشه تو خواهی بود این مهم نیست.

برای من اتفاق می افتد
یا با تو
مهم نیست چه باشد، من همیشه دوستت خواهم داشت
روز ۱۸
مهم نیست کجا هستم، تو همیشه آنجا هستی
یا هر کجا که هستید
مهم نیست چه اتفاقی برای من می افتد
یا با تو
در هر شرایطی
من همیشه دوستت خواهم داشت
روز ۱۹
ای کاش مال من بودی، چگونه می توانم قلبم را پست کنم؟
روز ۲۱

من اینجا هستم، دو سال بعد، هنوز هم مثل قبل دوستت دارم
روز ۲۲
میخواستم بهت بگم
دلم برات تنگ شده بود
اما من می دانم
چیزی نیست
تغییر خواهد کرد
پس ادامه دادم
بازی کردن
من نکردم

روز ۲۳
حتی وقتی با تو بودم باز هم دوست داشتم ببینمت، همیشه به این فکر می کردم که بعدش کی می بینمت، حتی وقتی کنارم بودی.
روز ۲۴
دوستت دارم، همیشه دوستت داشتم، حتی زمانی که نتوانستی به من محبت کنی
روز ۲۴
دوستت دارم، همیشه دوستت داشتم، حتی زمانی که نتوانستی به من محبت کنی
روز ۲۵

دوست من، من همیشه تو را دوست داشتم، حتی زمانی که نتوانستی من را دوست داشته باشی.
روز ۲۵
نمی دانم چه بگویم جز اینکه خداحافظی با تو دلخراش بود.
روز ۲۶
اما اگر نخواهم داستان ما دیگر تمام شود چه؟
روز ۲۶
اما اگر نخواهم داستان ما دیگر تمام شود چه؟
روز ۲۷
تو یار من بودی، اما قرار نبود با هم باشیم
روز ۲۸

دانستن اینکه کسی برنمی گردد به این معنی نیست که از انتظار دست بردارید.
روز ۲۹
این سخت ترین کار است وقتی باید از کسی دست بکشی چون یکی از تو دست کشیده است
روز سی ام
این که باید از تو دست بکشم بیشتر دردناک است
زیرا تنها دلیلی که من از تو دست می کشم این است که مدت ها پیش از من دست کشیدی.
روز سی ام
این که باید از تو دست بکشم بیشتر دردناک است
زیرا تنها دلیلی که من از تو دست می کشم این است که مدت ها پیش از من دست کشیدی.
روز ۳۱

?میتونم بپرسم چرا؟
چرا من را فریب دادی چرا دروغ پشت سر هم به من می گفتی، هیچ چیز نمی تواند جبران کند و نمی تواند بهانه ای باشد؟
چرا این را به من گفتی؟
?میدونم درست نیست
چرا قول دادی
می دانستی که می شکند.
در نهایت
روز ۳۱
واقعا میتونم بپرسم چرا؟
چرا فریبم دادی
چرا همه اینها را به من گفتی در حالی که می دانی واقعیت ندارند؟
چرا قول دادی؟

میدونستی میشکنه؟
چرا مدام دروغ پشت دروغ گفتی؟
هر کاری که با من کردی هرگز به آشتی منتهی نخواهد شد
در نهایت
لطفا بابت هر کاری که با من کردی عذرخواهی کن
روز ۳۲
چگونه می توانم کسی را که مرا خوب کرد و در عین حال شکستم را فراموش کنم؟
روز ۳۳

می خواهم بدانم وقتی اسم من را می بینید چه فکر می کنید؟
روز ۳۴
تا حالا به کسی گفتی دلت برام تنگ شده؟
روز ۳۵
چون فاصله ام را حفظ می کنم،

برچسب‌ها: دانلود کتاب ۳۶۵ روز بدون تو,دانلود کتاب ۳۶۵ روز بدون تو ترجمه فارسی pdf,دانلود کتاب ۳۶۵ روز بدون تو فارسی,کتاب ۳۶۵ روز بدون تو,,

دانلود کتاب سوزاندن تاج ها

دانلود کتاب سوزاندن تاج ها

 
 
دانلود کتاب سوزاندن تاج ها

وقتی جادوی کهن بیدار می‌ شود و خون پادشاهی با شورش گره می‌ خورد ، دو خواهر در می‌ یابند که بعضی تاج‌ ها برای بر سر رفتن نیستند ، برای سوختن‌ اند.

کتاب سوزاندن تاج ها ( Burning Crowns ) اثر کاترین دویل و کاترین وبر می باشد.

 
 

دانلود کتاب سوزاندن تاج ها

 
دانلود ( PDF )
دانلود ( APK )
دانلود ( صوتی )
پشتیبانی
حذف
 

دانلود کتاب زن سی ساله

 

دانلود کتاب ماتیلدا ( انگلیسی )

 

دانلود کتاب قوی سیاه

 

دانلود کتاب هنر آشپزی رزا منتظمی

 

دانلود کتاب آوای وحش

 

دانلود کتاب فواید گیاهخواری

 

دانلود کتاب روح گریان من

 

دانلود کتاب باآخرین نفس هایم

 

دانلود کتاب ژرمینال

 

دانلود کتاب شهر خرس

 

دانلود کتاب سوزاندن تاج ها

فصل اول
رن گرینراک” توی اتاق خوابش تو برج غربی قصر “آناداون” جلوی پنجره ایستاده بود و طلوع”
ماه رو بالای درختا تماشا می ِ کرد. آسمون یه آبی خیلی تیره بود با یه عالمه ستاره ریز. شب

آرومی بود، ولی رن یه حس عجیبی داشت، انگار پادشاهی “ایانا” آروم نبود و فقط داشت
.نفسشو حبس میکرد

صدای “رز” سکوت رو شکست: «تموم شد این ماه ماه کردنات؟ یه کم کمک من کنی بد
نیست!» رز اونور اتاق داشت کمد لباساش رو زیر و رو میکرد. «واقعا تا حالا اینقدر بهم

دانلود کتاب سوزاندن تاج ها

»!ریختگی ندیده بودم
تور سلطنتیشون فقط چند ساعت پیش تموم شده بود و رن رسیده بود قصر و دیده بود که

.بالاخره بازسازی اتاق خوابش تموم شده. حالا دیگه یه جای مخصوص به خودش داشت
.البته رز هم همون لحظه گیر داده بود که باید یه سرکی بکشه

دیوارهای سنگی رو با پردههای رنگی با طرح ملکهها و پادشاههای جادوگر قدیمی پوشونده بودن،
و کف اتاق هم یه فرش بزرگ پهن شده بود. یه تخت چوبی بزرگ با یه سایهبون توری وسط اتاق

دانلود کتاب سوزاندن تاج ها

بود، و یه کمد لباس خیلی بزرگ تمام دیوار کنار در رو گرفته بود. یه میز آرایش خوشگل هم کنار
حموم بود که کشوهاش پر بود از کرم و سایههای رنگی، انواع رژگونه و برس، و اونقدر جواهر

.که میتونست یه کشتی کوچیک رو غرق کنه
رن دلش میخواست زود بخوابه تو اتاق خواب جدیدش، ولی رز که از موفقیت اولین تور

سلطنتیشون پر انرژی بود، نمیتونست آروم بگیره. برای همین، یه پروژهی دیگه رو شروع کرد
– یه نظم اساسی دادن به کمد لباسهای رن. هر از گاهی، یه شلوار سرکش یا یه چکمهی کثیف

دانلود کتاب سوزاندن تاج ها

.از اینور به اونور پرتاب میشد
»رن برای سومین بار گفت: «چرا این کارو فردا انجام نمیدیم؟

»یا اصلا هیچ وقت؟«
رز در حالی که دماغشو از دیدن یه لباس گلی جمع میکرد، زیر لب گفت: «نه، نه، نه. باور کن

وقتی تموم بشه خوشحال میشی. رن، واقعا چطوری همه چی رو گلی کردی؟ تو که هنوز این
»!لباسو نپوشیدی

دانلود کتاب سوزاندن تاج ها

رن با یه حس زودگذر به یاد آورد که یه شب توی تور، از سر بیحوصلگی، رفته بود توی صندوق
…مسافرتیش قایم شده بود تا بپره بیرون و

.رز رو ترسوند، جوری که خواهرش یه جیغ بنفش کشید و نگهبانا سراسیمه اومدن
شاید بهتر بود اول پوتینهای سفرشو درمیاورد و اون همه لباس خوشگل و نو رو نجات میداد.

ولی آخه اون از گل و لای و شن و کثیف کاری بدش نمیومد
بعضی وقتا، وسط عظمت شاهانه قصر، دلش واسه ساحلهای وحشی ارثا تنگ میشد، واسه

دانلود کتاب سوزاندن تاج ها

بوی نمک دریا که تو باد میومد، واسه صدای لذتبخش خرت خرت برگهای پوسیده تو جنگلهای
اطراف و حس زبری پوست درخت زیر انگشتاش وقتی از درختا بالا و بالا و بالاتر میرفت، تا

.جایی که به بالای درختا میرسید و میتونست تا افق رو ببینه
.رز یه آه کشید و به لباس لکهدار دیگهش نگاه کرد، بعد یه نگاه معنیدار به خواهرش انداخت

یه لحظه رن فکر کرد از پنجره بره بیرون، از برج پایین بره و به صحرا فرار کنه، ولی پاهاش درد
میکرد و ارزش اینو نداشت که بعدش بخواد با عصبانیت بقیه روبرو بشه. پس به جای اون، مثل

دانلود کتاب سوزاندن تاج ها

.یه بچه قهر کرده به ماه اخم کرد
یه باد سرکش وزید و یه جورایی هوا سرد شد. وقتی دستشو دراز کرد تا پنجره رو ببنده، یهو

عکس خودشو تو شیشه دید. یه جوری شد، از رنگ پریدگی صورتش، از گودی گونههاش، از اون
رگه سفید جدید تو موهاش بدش اومد. اینا نشونه عزاداریش واسه از دست دادن بانبا بود، و یه

یادآوری تلخ که دنیایی که توش بزرگ شده بود، دنیایی که مادربزرگ مهربونش ازش محافظت
میکرد و راهنماییش میکرد، دیگه اون دنیایی نیست که الان توش زندگی میکنه. یه یادآوری از

دانلود کتاب سوزاندن تاج ها

.اون شکاف تو قلبش بود
ولی دنیای دور و بر رن خیلی وقته به راه خودش ادامه داده بود. بیشتر از دو ماه از نبرد آناداون

گذشته بود، جایی که دوقلوها با شورشیهایی که میخواستن سرنگونشون کنن جنگیده بودن. رن
نفرین باستانی رو شکسته بود که یه زمانی پنج رشته جادوشون رو از هم جدا کرده بود – طوفان،

افسون، جنگجو، شفا و بینش. این باعث شده بود که همه جادوگرهای ائانا بتونن روی هر رشته
کنترل داشته باشن، همونطور که یه زمانی قبل از اینکه اون قدرتها ازشون گرفته بشه، توسط

دانلود کتاب سوزاندن تاج ها

اجداد شیطانیشون اوناق استارکرست طی یه جنگ علیه خواهر دوقلوی نیکوکارش ارثا، بیشتر
.از هزار سال پیش، از هم جدا شده بود

رن و رز با هم از تخت و تاجشون دفاع کرده بودن. بعدش، تصمیم گرفته بودن به کسایی که از
ترس خودشون و جادوگرهای دیگه شورش کرده بودن، رحم کنن، تا بتونن پادشاهی رو به یه

.کشور صلحآمیز تبدیل کنن
.تا اینجا که خوب پیش رفته بود. اما ته دل رن، احساس صلح و آرامش نمیکرد

دانلود کتاب سوزاندن تاج ها

رز اعلام کرد: «این کاملا بی فایدهاس.» حالا دیگه سر پا بود و به کمد لباسهای رن زل زده بود،
»…انگار که کمد بهش توهین شخصی کرده. «اول

:باشه، اینم ترجمه عامیانه و روون
“.رسیدگی به کارهای جدید: “حالا که برگشتیم، باید خیاط مخصوص خودتو داشته باشی

رن، پنجره رو محکم بست و گفت: “اتفاقاً منم موافقم
ِو
.”

دانلود کتاب سوزاندن تاج ها

ُرز ادامه داد: “خوشبختانه، من یه خیاط سراغ دارم. میدونی، همین لباسی که تنمه رو اون
دوخته؟” چرخید تا لباسشو نشون بده. حتی بعد از یه سفر خسته ُ کننده هم، رز درست مثل یه

پرنسس به نظر میرسید، با یه لباس صورتی که روش با نخهای طلایی گلدوزی شده بود.
موهاش فر خورده بود و یه گل رز از رو صورتش کنار زده بودتشون. چشماش مثل زمرد سبز و

رن رو مرتب میکرده، گل انداخته بودن.
براق بودن و گونه هاش از بس که داشته لباسای و

برچسب‌ها: کتاب سوزاندن تاج ها,کتاب سوزاندن تاج ها pdf,سوزاندن تاج ها زبان اصلی,کتاب سوزاندن تاج ها پی دی اف,

رمان عشق ممنوعه استاد ( رایگان pdf )

دانلود رمان عشق ممنوعه استاد

 
دانلود رمان عشق ممنوعه استاد

درباره عشق و علاقه شدید استاد آراد نجم به دانشجوش است که …

 

 
 
دانلود ( PDF )
دانلود ( APK )
دانلود ( صوتی )
پشتیبانی
حذف
 

دانلود رمان رژ لب قرمز

دانلود رمان پشتم باش

دانلود رمان لذت های خشن

دانلود رمان زهر تاوان

دانلود رمان پادشاه زمستان

دانلود رمان بخواب معاینت کنم

دانلود رمان افسونگر مسترد

دانلود رمان خفقان

دانلود رمان قشاع

دانلود رمان وارث شیخ

دانلود رمان عشق ممنوعه استاد

 
 

در مقابل چشمان تشنه هوس آراد نجم باید لبخند می زد تا کاری انجام دهم
! شک نکن لبخندی از درد بود،
دردی که تلخی اش را فقط من حس می کردم. با هوس لبخندم را بوسید. ت و عشقی
: آروم کنار گوشم که تو چشماش جاری بود زمزمه کرد
! خیلی سکسی است.. سیس و هتی توله _
لباش رو از گوشم تا چانه ام نوازش کرد، با احساس داغ و خیس لباش سرمو عقب کشیدم
: گرفتمش، گردنمو نبوس صدای خشن،
روز اول بعد از آن مشاجره و دعوا، تو را در کلاس خود در دانشگاه دیدم –
هیچوقت فکر نمیکردم روزی بیاد که اینقدر عاشقت بشم
! من یک دانش آموز شیطون هستم،
به چشمانش نگاه کردم و با عشوه گری لبخند زدم.
! کشیدم، میدونم به شدت خودخواهم، اما بذار فقط یه شب بسوزم،
فقط یه شب دیگه تو هوس تب و بیقراری، چی میشه
؟ نکن دختر _
: دستامو دور گردنش حلقه کردم و آروم آروم زمزمه کرد:
“میخوام امشب کاملا مال من باشی، بدون هیچ ترس و محدودیتی
.
” و نگاه التماس آمیزش و یادآوری فردا معلوم نیست
بی آنکه بخواهم کجای این زمین باشم، این دل لعنتی لرزید
! همین دیشب که آراد مال منه
: شاید دیگه هیچوقت نبینمش
. ! باشه_
. سرم را پایین انداختم تا غم را در چشمانم نبیند اما او
مرا محکم بغل کرد
خوشحالی
و منو برد سمت تخت. حالت ممکن شروع کرد به ناز و
نوازش من!
دهانم از شدت هیجان خشک شده بود و قلبم به شدت در سینه ام میکوبید. چشمامو بستم و پرسیدم
! برای یک شب می خواهم تمام گذشته را فراموش کنم.
امشب آخرین باری است که او را می بینم پس بگذار این بار با دلم راه بروم و او با قلبم راه برود بر خلاف گذشته که به زور کنترلش می کردم تا عشقش را جلوی آراد از دست ندهد، نه مهم نیست که چگونه او می خواهد
رفتار کند
، به نظر می رسد قلب من این رابطه را می خواهد. که
با ضرب تند خود طبل رسوایی را به راه انداخته بود
در حالی که لبهایش روی لبم نشسته بود، دستم موهایش را گرفت و از ته دل با او همکاری کردم.
نیش محکمی از لباش گرفت تو گلویم خندید دستش رفت سمت پیراهنم.
در عرض چند ثانیه لباس هایمان به ته تخت افتاد،
آنقدر تشنه من بودیم که لحظه ای کوتاه از لبان همدیگر جدا نشدیم
. من دارم… اما در عشق من است که زندگیم
از دروغ و نیرنگ نبود
، خدایا چرا عاشق این سیب حرام شدم؟
نمی دانم چند دقیقه با هم بودیم و صدای بلند نفس هایمان
سکوت اتاق را شکست که با بدن خیس از عرق و چشمان آویزان روی بدنم نشست و آرام زمزمه کرد
:
طاقت ندارم. دیگر… اجازه می دهید خانم؟
آب دهانم را به سختی قورت دادم. و بدون توجه سرم را به نشانه تایید به طرفش تکان دادم
.
: بوسه ای به لبم نزن و در حالی که آرام داشت به کارش ادامه می داد به من گفت
! بلاخره تو مال منی عروسک-
نمیدونم چند ساعته تو بغلت بودم و به صورت غرق تو خواب نگاه میکردم میخواستم
تمام اجزای صورتش رو تو ذهنم حک کنم
چرا من خوشحال نیستی؟
مگه من همیشه اینو نمیخواستم؟ آیا این انتقام است؟ خب حالا چرا
اینقدر احساس شکستگی و پوچی میکنم
؟ نفسم را مثل آه بیرون دادم. آروم از بغلش بیرون اومدم تا
بیدار نشه نشه
. خم شدم. نگاهم را به صورتش چرخاندم
خم شدم صورتش رو ببوسم ولی وسط راه پشیمون شد
و
منو زد
. من به سختی بودم
با نفس کشیدن
موهای آشفته صورتم را کنار زدم که اولین ماشین جلوی من ایستاد، در
عقب را باز کردم و خودم را کشیدم. بدن خسته به آن
.
و داشتم به این فکر می کردم که فردا بعد از فهمیدن حقیقت چه خواهد کرد ، وقتی فرسنگ ها از او دور شدم، آیا از من متنفر است
؟ به خانه ای رسیدم
که آراد اثری نداشت و بعد از پرداخت کرایه
بدن خسته ام را
بدون تعویض لباس به داخل کشاندم و روی تخت دراز کشیدم و روز اول که آراد را دیدم
… “فلاش بک
– گذشته”
امروز اولین روز دانشگاهم بود و اگه هوش بالایم نبود هیچوقت فکر نمیکردم
بتوانم رنگ های دانشگاه را ببینم
دانشگاه؟؟
حتی یاد اسمش هم خنده ام میگیره، فکر نکنم کسی حرفمو باور کنه میخوام برم
!! این چه نوع دانشگاه دولتی است و رشته آن چیست،
اما برای به دست آوردن آن خیلی زحمت کشیدم زیرا
باید برنامه ام را تغییر می دادم و به آن نزدیک می شدم و این آخرین مقاله برند من بود، بنابراین باید
به این دانشگاه بروم. ، بلند شدم و با عجله شروع کردم به پوشیدن کت مشکی ام که قبلا پوشیده بودم رنگش سفید بود و شلوار سبز ارتشی ام را که
تقریباً به اندازه مانتو قدیمی ام بود
پوشیدم. بر سرم نقاب بزن
. در آینه لب هایم به لبخند خم شدند
و به پاهایم نگاه کردم، چشمانی درشت به رنگ دریا، لبهای کوچک، غنچه ای
که دل همه را آب می کرد، با بینی کوچک و رو به بالا، انگار خدا عمل کرده، آری
و در نهایت آن علامت چاقوی کوچک گوشه ابرویم. خوش گذشت
، من بودم، نازلی شریفی، دختر شیطون دیوار. من میرم بالا و تو
!! این جامعه ای که خودم گرگ بودن را یاد گرفتم
اما از بچگی دست من نبود. وقتی نوبت به درس خوندن رسید، تمام کنترلم
از دستم گرفته شد و مثل بره ای رام شده بودم و سرم پایین بود و چشمم
جز کتاب چیزی روبه رویم نمی دید. من به شدت به درس و کتاب معتاد هستم، اما به دلیل وضعیت بد مالی
خانواده ام
، من
و با عجله خواستم کفش هایم را بپوشم.
به دانشگاه بروم.
. یک ساعت مانده بودم تا به کلاس برسم، با قدم های بلند از اتاق کوچکم بیرون رفتم
: امین کووو_
اما ناگهان به یاد پسر ۴ ساله شیطونم اقدس اخم کردم و گفتم
: به خاطر این همه سروصدا صدایش را شنیدم. جیغ زدم
، اما آنها آنجا نبودند.
آاااای امین توله س …. کفشامو کجا بردی؟؟_
تو اون حیاط بزرگ که هر اتاق مال یه نفر بود معلوم بود صدام صدام
نمیشنوه! عصبی دستم را روی کمرم گذاشتم و در حالی که
روی سکوی حیاط ایستاده بودم از ته دل جیغ زدم
!!! خفگی –
سکوت همه جا را پر کرده بود در حالی که دستم را روی بینی ام گذاشتم و
با صدای بلند به جمعیت گفتم
وقتی قیافه جدیدم رو دیدند همه با تعجب نگاهم کردند، معلومه که و وقتی به مهدی فرفره رسیدم، در حالی که
دستش را روی شلوار کردیش می کشید،
از دیدنم با ماسک و شنل تعجب کردم… من که تقریبا در همه چیز شبیه پسر بودم
!! ولی اینبار به هیچکس اجازه نمیدادم تو این بازی، این بازی مال منه
بعد از چند دقیقه عادی نگاهم کردند هاها! حتما با خود فکر کرده اند که این یک بازی
جدید است و من باید نقشه و ترفند جدیدی در سر داشته باشم و البته درست حدس زده اند
! این دفعه فرق میکرد و باید خودم حلش میکردم تا دلم آروم بشه
. نگاهم را بین همه آنها چرخاندم و وقتی به مهدی فرفرا رسیدم، در حالی
که با انگشت اشاره اش به انباری در پایین حیاط اشاره کرد،
چشمانم را ریز کردم
. توی دماغم جیغ زدم
، سریع برو کفشم را از آن توله سگ بگیر، شنیدی؟ او
با عجله به سمت انباری رفت و در همان حال با صدای بلندی که می شنیدم
گفت
:
!! با عجله به سمت خیابان رفتم و
سوار اولین تاکسی که کنارم ایستاده بودم،
سرم را به شیشه تکیه دادم و برای اولین بار در زندگی ام یک جور ترس و اضطراب احساس کردم.
در حالت عمیقی بودم، اما وقتی به یاد سختی هایی که در زندگی با آن روبه رو شدم،
یک مشت عصبانی شدم و شروع کردم به پریدن از پشت
پلک هایم. سرم
محکم
به پشتی صندلی جلو برخورد کرد
. و نگاهی به اطرافم انداختم که
دور ماشین جمع شده بودم،
معلوم بود تصادف کردیم.
می خواستم به خودم تکان بخورم که درد وحشتناکی در بدنم ایجاد کرد و هق هق در آورد
، صدا از بیرون می آمد و مردم زیادی بودند
برای فرار از لبم، اما سریع خودمو کنترل کردم چون من اون درد نبودم، آهسته
در
ماشین رو باز کردم و پامو بیرون آوردم وقتی کسی دستم رو لمس کرد، برگشتم
و پیرزن چادری با نگرانی به صورتم نگاه کرد و گفت:
چطوری مادر؟
آب دهانم را قورت دادم و به سختی لبم را گاز گرفتم. زدم
! ممنون، من خوبم_
هر چه جلوتر رفتم، با دیدن منظره رو به روم، بیشتر از همه پولدارها متنفر شدم
!!! کجایی پیرمرد، ماشینم را زدی و سوزاندی؟
پیرمرد خوش شانس با ناراحتی دستمالی به گردنش انداخت تا عرق روی
پیشانی اش بماند و گفت: نمی دانم یکدفعه چه شد؟
پیرمرد به سمت ماشین مدل بالا رفت و با حسرت به اطراف نگاه کرد و گفت
نفسش را تکرار کرد.
: خدایا من بدبختم، بیچاره هستم.
زبانم را روی لبم گذاشتم، جمعیت را به زور کنار زدم تا بهتر ببینم چه
پسری پشت سرم با قیافه دستش را روی داشبورد یک ماشین خارجی مدل بالا گذاشته که حتی
اسمش را
هم نمی دانستم. داشت، از بیست کیلومتری معلوم بود که چقدر خوش تیپ است
. پلداری میریخت با صدایی جدی و خشن خطاب به پیرمرد
!! افسر را صدا زدم که بیاید، پس آه و ناله کوچکی بکن –
لبهایم را زیر دندانم فشار دادم و نفس عمیقی کشیدم تا آرامشم را کنترل کنم، اما وقتی قطره اشکی را
از گوشه چشم پیرمرد دیدم و چشمانش را پایین انداخت. سر، عصبانیت من و به حدی بیشتر شد
که
وقتی به خودم اومدم کار تمام شده بود و من با قدم های بلند به سمت آن پسر می رفتم
حق نداشت بخاطر ثروتش غرور دیگران را زیر پا بگذارد
بدون توجه به جمعیتی که دور ما جمع شده بودند،
محکم زدم روی شانه اش
!! هووی یارو_ هیچ عکس العملی نشون نداد که محکم تر به شونه اش زدم و جیغ عصبی زدم.
:
من با تو نیستم؟؟ آروم
به آرامی دستش را از روی کامپیوتر برداشت و صاف شد.
با دیدن قدش یه ابرویی بالا انداختم که به سمتم برگشت. ناخودآگاه با دیدن
جذابیتش یه قدم عقب رفتم و ازش فاصله گرفتم.
نمی دانم او خیلی قد بلند بود یا من برای او خیلی بلند بودم. من کوچک بودم، برای اینکه
او را بهتر ببینم، سرم را بلند کردم و شروع کردم به تحلیل کردنش.
خیلی پسر خوشتیپی بود مخصوصا بوی عطرش که هوش و ذکاوت رو از من گرفته بود
لحظه ای که یادم رفت چه می خواهم بگویم،
نمی دانم چقدر خیره شده است. داشتم لبخند میزدم صداش در اومد ابروهاش به هم کشیده بود
چی گفت؟؟
در ماشینش را باز کرد و خواست پشت رل بنشیند، من عصبی دنبالش رفتم و با یکی از
چی عصبانیت کردی؟؟ برو کارت قرمز بابا_
از عصبانیت قرمز شدم و تند تند نفس کشیدم، حالا
چه
گناهی کرده
؟ با عصبانیت گفتم چی میگی سوسل عزیزم؟؟ فکر کردی چون پول داری
هر چی از دهنت در میاد بر گردن دیگران بیاری؟؟
! هر جوری که بخوام با بقیه حرف میزنم میفهمی؟….
برای اینکه به من برسد و با هم راه برویم سرش را خم کرد و
گفت: “او در حال تماشای یک بازی هیجان انگیز است که
با انگشت خشکی به من زدی و با لبخندی بر لبانش صاف شد و از من پرسید
!
او چه گفت؟ به من گفت یک بند انگشت؟
از عصبانیت نفس نفس می زدم. نگاهی به اطراف انداختم که حالا متروکه بود و به جز اینکه
چند تا پسر کوچولو کنجکاو دیدم و یکدفعه احساس کردم عصبانیتم فوران کرده
ژیگول
: دستم رو مشت کردم و عصبی داد زدم
به من چی گفتی؟؟ _
: اون به من نگاه کرد و با لبخند گفت
: “بندشتی”
: با دستش قدم کوتاهی به سمتم برداشت و با لحن حرصی ادامه داد
.آره به تو هم میخوره
لبخندی روی لبم نشست و
به سمت جلوی ماشینش چرخید که در اثر ضرب و شتم کاملاً جمع شده بود. داشت
منو صدا میکرد؟
!!
اگر کسی بخواهد نام من را از مادر متولد نشده ام بگذارد، این بچه چیست؟
اخم کردم
. آن را گرفتم و به سمت خود چرخاندم تا بخواهد
بیاید و حرکتی کند. یقه کتش را گرفتم و به سمت خودم کشیدمش پایین.
با چشمای گشاد شده به حرکات من خیره شده بود
. چاقو رو درست روی گردنش گذاشتم
. نشنیدم چی میگی؟؟_
برعکس فکر کنم ترسیده و کوتاه اومده با کنجکاوی چشماش رو چرخوند و گفت
: با چشمای خنده گفت
کدوم؟ خاله رضا؟ یا بندشتی-
نه این پسر امروز با حرص صدام میخواست منو تا مرز جنون ببرد.
: کاملا مشخص بود، لبام رو به سمت گوشش بردم و از پشت
دندون های به هم فشرده ام غرغر کردم
.
دندون های به هم فشرده غر زدم با حالت ترسیده و گریه چیکار کردی؟؟ من ؟؟ خدایا منو نکش یقه اش رو عصبی بین دستام فشار دادم و با
چشمای خون آلود نوک تیز چاقو رو اونقدر توی گودی گردنش فرو کردم که
فقط یه خراش سطحی روی پوستش افتاد،
جلوی
چشمای متعجبش. جریان خون از گردنش جاری شد و یقه سفید
پیراهنش غرق در خون شد
. یادت میاد با کی دعوا کردی بچه سوسول؟
انگار تازه باورش شده بود که چه اتفاقی افتاده است، من را عصبی و دستم را عقب زد
از پیراهنش جدا شد و از شدت ضربه چند قدم عقب رفتم
!! چیکار کردی دختر روانی؟
به راننده تاکسی پیری که حالا با چشمان گشاد شده نگاهم می کرد اشاره کردم و
با لبخند گفتم
: من این کار را انجام دادم تا یاد بگیری چگونه با بزرگتر از خود صحبت کنی
. عصبی جیغ زد و
!! می کشمت دختر روستایی_
به سمتم هجوم آورد و من بی ترس جلویش ایستادم تا جوابش را بدهم اما با
دیدن ماشین پلیس که از جلو می آمد ترسیدم و چند قدم عقب رفتم! من نباید دستگیر می شدم و داشتم به اهدافم نزدیک می شدم. با این فکر
بدون توجه به بی بند و باری و سروصدای پسر با قدم های بلند فرار کردم.
به خیابون که رسیدم نفس نفس زدن خم شدم و دستامو روی زانوهام گذاشتم
. راهی برای رد شدن ماشین وجود نداشت که کیفم را برداشتم و با قدم های بلند خودم به داخل کوچه پرت کردم
و
مشتم را پر کردم و به صورتم زدم، از سرما یک لحظه نفسم تنگ شد.
شروع
به دویدن کردم.
. می توانستم آن را رها کنم و بدون توجه به افرادی که چپ و راست نگاه می کردند
، ماسکم را که تقریباً از سرم می افتاد تنظیم کردم و داخل شدم.
. خودم را در حالی که دستی روی سینه ام گذاشته بودم با سرعت زیاد به دانشگاه رساندم
تشنه بودم. دستم را زیر کولر کنار کولر آبی گرفتم، سرم را پایین انداختم و
بدون توجه به اطرافم کمی از آب کف دستم را خوردم و برای اینکه حالم بهتر شود. بیا
سریع آستین کتم را پایین کشیدم و صورتم را پوشاندم و
حالا فهمیدم چه اشتباهی کردم و از کت و نقابم که الان
شبیه بچه مدرسه ای است زاری کردم.
هی
خیس
آب شدم
. و دیر اومدم یه کم تو سالن
این طرف و اون طرف رفتم و دیدم
دستم فایده نداره طبق معمول بازش کردم
با صدای بلند گفتم
! یا الله_
به محض ورودم سر و صدا و جمعیت به خواب رفت و سکوت محض همه جا را فرا گرفت،
نیمی از دختر و پسرها وسط کلاس ایستاده بودند و مشغول مسخره بازی بودند و بقیه که
نشسته بودند به من نگاه کردند. چشم ها، ناگهان انگار بمبی منفجر شده بود که
! عین جزامی بودند
با دستانشان به سمت من نشانه می رفت و بلند بلند می خندید، با تعجب سرم را پایین انداختم و نگاهی به خودم انداختم تا ببینم مشکلی
با صدای یکی از دخترها
دارم یا نه. در حالی که می خندید مرا به دوستش نشان می داد و می گفت
:
کجا اومده اینجوری سرش؟ خدایا دیدی چی گفت؟ به سمت دوستش چرخید
و لب و دهانش را درست در حین گفتن حرف های من چرخاند.
گفت: خدایا دوستان من از خودم هم بی چهره ترند.
آنقدر خندیدند که نزدیک بود بیهوش شوند
.
: دستامو گذاشتم روی کمرم و اخم کردم و گفتم
باشه؟؟ تموم شد_
پسرا تعجب کردند و دخترا انگار به موجود عجیبی نگاه میکنن چشم از من بر نمیدارن،
بیخیال کوله پشتیم رو روی دوشم مرتب کردم و با مصمم به سمت کلاس رفتم.
مراحل
. با تعجب دستم رو روی دماغم گذاشتم،
چرا معلم سر کلاس نیست؟ لب پایینم رو زیر دندونم فشار دادم، وقتی
با لبخندی زیبا به سمت یه دختر خوشگل و بامزه برگشتم، اون
دستش رو صمیمانه به سمتم گرفتم
!! روضه رحیمی
بدون دست زدن به او، با پاهای خسته روی صندلی خم می‌شدم و می‌کشیدم
و می‌گفتم
: «من نازی هستم، اما دوستانم به من می‌گویند نازی». دستش را که در هوا خشک شده بود پایین آورد و آب دهانش را قورت داد و از
یکی از بچه های کلاس که از اول با ما خوب بودند و همیشه در مورد چیزی صحبت می کردند
، پرسید، سرش را بلند کرد و با خنده گفت
: جوون چه جور چشمایی داری؟ لامسب
صاف ایستاد و طوری نگاه کرد که انگار به موجودی نگاه می کند.
نگاهش را از بالا به پایین چرخاند و ادامه داد
. ولی حیف… تو اونقدر خوب نیستی که دوست دختر من بشی_
. با رنگ قرمز: به پسرک سیلی زدم و
چند ثانیه با سرم کج شده بهش خیره شدم و انگار مغزم داشت تحلیل میکرد.
آنچه او گفت
. پشت دندان های به هم فشرده ام غر زدم
! نشنیدم چی گفتی؟_
: روی صورتم خم شد و در حالی که مستقیم تو چشمام نگاه میکرد ادامه داد
چی شده جوجه…خیلی از من خوشت نمیاد؟_
با خنده به دوستش نگاه کرد و ادامه داد.
اشکالی نداره… درست قبل از اینکه به تخت من بیایی، باید بری دستشویی تا یک شب
باید آرزوی تو را برآورده کنم. وقتی پایم را بالا آوردم خندید و
آنقدر عصبی به وسط پاهایش زدم که باورش نمی شد. و در حالی که خم شده بود از شدت درد صورتش قرمز شد و
به آرامی به سمت او
خم شد
و
گوشش را بوسید.
! در کلاس باز شد و در کلاس غوغایی شد،
بشین
…بشین
معلم اومد
. ? _
همه نشسته بودند و حالا به جز من و اون پسر هیچکس ایستاده بود، بدون اون نگاهی که
قورت دادم و با عجله خواستم بدون جلب توجه بشینم که
خطاب به من گفت:
خانم؟ جایی که ؟ نمیخوای توضیح بدی _
: خطاب به پسری که هنوز اسمش رو نمیدونستم گفت
: تو چت مثل گوجه قرمز شدی؟ _: پسره چیزی نگفت
سروصدای تو تا آخر سالن ادامه داشت با اینکه برای من مشکل داشت اما موفق شدم
به هر حال بهش برسی ولی من اصلا نمیتونم بی احترامی شما رو قبول کنم
: یه قدم برداشتم نزدیک صندلی بودم که دوباره خطابم کرد.
!!
خانمم
.
با دیدن سکوتش جرات پیدا کردم و به آرامی سرم را بلند کردم، او مات و مبهوت شد و
سکوتش را دید.
وای خدای من قاطی کردم!؟
از بین این همه آدم، این باید ارباب من باشد. نقشه ام را جلوی چشمانم می دیدم.
آهی از درد کشیدم .
لباسش را عوض کرده بود .
اون جایی که تیغه چاقو من بود گردنش رو هم پانسمان کرده بود . اخمی کرد و در کمال ناباوری قدمی به سمتم برداشت و
ابرویی بالا انداخت و بر خلاف تصورم الان داره از کلاسش بیرونم میکنه:
دستی به ریشش
کشید و با جدیت گفت
: اسمم؟ نازلی
: سرش را تکان داد و با تمسخر این را گفت
بهت یاد نداد خودتو به خانواده معرفی کنی؟؟_
این دانشگاه تنها امید من برای اجرای برنامه هایم بود و نمی خواستم آن را از دست بدهم.
: همینطور که لبامو روی هم فشار میدادم تا خودم رو کنترل کنم با حرص به لبام سیلی زدم
!! نازلی شریفی
در حالی که به فضای کلاس اشاره می کرد چند بار زیر لب با قیافه خاصی اسمم را زمزمه کرد
: می گفت
خوب چی شده؟؟ _
ساکت موندم که یکی از دخترای خراب کلاس
از سیر گرفته تا پیاز برای تبریک گفتن بهش گفت
. همان پسر قد بلندی که حالا از شانس وحشتناکم فهمیدم معلم من بود در حالی که او
بانداژ گردنش را لمس می کرد و با چشمانش به من اشاره می کرد
. گفت
باشه…! سریع برو سرجات وایسا _
: بعضی ها باید در این کلاس مؤدب باشند.
نگاه تندی به من انداخت، منتظر بودم که مرا از کلاس بیرون کند، اما بالاخره
پوزخند شیطنت آمیزی به من زد و گفت: تا آخرین جلسه از درسی که با من داری گوشه کلاس می ایستی. _…
حرفامو برام یادداشت میکنی و
: اومد سمتم و دورم حلقه زد و ادامه داد
سر هر جلسه باید در مورد درس دیروز کنفرانس بذاری _
چی؟ این چه حرفی است؟ دهانم را باز کردم که انگار می‌خواهد مرا بکشد و اذیتم کند
وقتی اعتراض کردم به حرف من پرید و در حالی که دستش را به سمت در سمت راست کلاس نشان می‌داد
: جلوی سطل زباله گفت:
جمعیت خندیدند، نگاهی انداختم. کنار سطل زباله و در حالی که داشتم
آب دهانم را قورت می دادم سعی کردم جلوی عصبانیتم را بگیرم
، به قیافه دیگران اهمیتی نمی دادم، اما این معلم بدجور روی من راه می رفت،
وگرنه چرا تنها او باید من را تنبیه می کرد، نه آن پسر بی ادب، من. با خودم زمزمه کردم
: کردم
!! آروم باش، لعنتی
، به زور لبخندی به لبم نزدم و وقتی کوله پشتی ام را روی شانه ام می گذاشتم، اما
او نمی دانست که من به هیچ چیز اهمیت نمی دهم. شما، و اینکه
شما برنامه های عالی دارید! سرمه
به زور خودم را گوشه کلاس نزدیک سطل وایستادم، بچه ها به من خیره شده بودند.
با کمی خندیدن معلوم بود از اینکه غرورم را زیر پاهایش له می کند خوشحال است و دارد خوش می گذراند. او
نشست
با افتخار پشت میزش و شروعش کرد
، خندیدند و با جدیت گفتند:
در حالی که کتابی را جلوی آن باز می کرد شروع به صحبت کرد
به او! آن را گرفت و نگاهش را به دور کلاس چرخاند و ادامه داد:
من استاد آراد نجم هستم و روی نظم و انضباط بسیار حساس هستم، بنابراین هرکسی که
حتی یک دقیقه بعد از من وارد کلاس شود می تواند ۱۰۰% مطمئن باشد که ندارد. در کلاس من قرار می گیرد و هر
جلسه در مورد محتوای جلسه است. اگه وقت شد یکی یکی ازتون میپرسم پس همیشه
آماده باش.
با سرفه گلویش را صاف کرد، لیستی از غیبت ها را برداشت و وقتی
به اسم من رسید، مکثی کرد، نگاهی به من انداخت و با لبخند گفت
: آنها کسانی هستند که قبلاً با آنها آشنا شده بودیم.
بچه ها که می دانستند منظورش چیست، وقتی دستش را محکم به میز کوبید، خندیدند
!! همه ساکت شدند وقتی او بلند شد در حالی که نگاهی به کتاب روی میز انداخت
: گفت
!!
خب، بیایید شروع کنیم –
در تمام مدتی که او تدریس می کرد، او بسیار جدی بود، کسی جرات نداشت فریاد بزند، من
برای مدت طولانی روی پاهایم ایستاده بودم، پاهایم درد می کرد
. انداختمش، چطور ممکنه به ذهنم نرسید؟ با عجله کیفم را باز کردم
و دفترچه ای را که از قبل داشتم که قدیمی بود و نیمی از صفحات آن نوشته شده بود، بیرون آوردم،
اما هر چه زیر کیفم نگاه کردم، خودکار و مدادی پیدا نکردم.
معلم هم همین طور درس می داد. من از حواس پرتی سوء استفاده کردم و به همین ترتیب
به رزا خیره شده بودم و سعی می کردم توجه او را جلب کنم، اما
استاد به من پشت کرد. دستم را بلند کردم و به رزا اشاره کردم اما نه.
بی فایده بود و انگار اصلاً مرا نمی دید و آنقدر غرق درس بود که انگار
در این دنیا نیست
.
و می خواست موضوعی را توضیح دهد اما با دیدن من خشک شد. سعی کردم مستقیم روی جام بایستم، اما پاهایم در هم پیچیده شد و نزدیک بود
بیفتم
. بازش کردم
، ناگهان کلاس از خنده منفجر شد و همه خندیدند، یک لحظه احساس کردم معلم
: خندید اما سریع پشتش را برگرداند و با صدای بلند گفت
: ساکت_
انگار کلاس رو با سیرک اشتباه گرفتی،

برچسب‌ها: ,

کتاب تصمیم گرفتم خودم باشم

 کتاب تصمیم گرفتم خودم باشم نوشته‌ی ایلین کدی (Eileen Caddy) یکی از کتاب‌های انگیزشی و الهام‌بخش است که بر پایه‌ی خودشناسی، پذیرش خود، و رشد شخصی نوشته شده است. این کتاب با زبانی ساده و صمیمی به مخاطب کمک می‌کند تا به درون خود رجوع کند و از صدای درونی‌اش برای تصمیم‌گیری‌های مهم زندگی الهام بگیرد.

محتوای اصلی کتاب

ایلین کدی در این کتاب به مفاهیمی نظیر:

  • پذیرش بی‌قید و شرط خود،
  • یافتن مسیر زندگی شخصی،
  • گوش دادن به صدای درونی و اعتماد به شهود،
  • رهایی از قضاوت‌های بیرونی و درونی،
  • و پرورش معنویت در زندگی پرداخته است.

او از تجربیات شخصی خود و ارتباط معنوی‌ای که به آن باور دارد، برای انتقال پیام‌های خود استفاده کرده است. پیام اصلی کتاب این است که هر فرد در زندگی باید یاد بگیرد خودش را همان‌گونه که هست، بپذیرد و بر اساس ارزش‌ها و صدای درونی‌اش زندگی کند.

سبک نگارش

کتاب به‌صورت الهام‌بخش و در قالب جملات کوتاه، ساده و پرمعنا نوشته شده است که می‌تواند روزانه برای مخاطب به‌عنوان یک منبع انرژی مثبت عمل کند.

پیام کلیدی

زندگی زمانی زیبا و ارزشمند می‌شود که تصمیم بگیرید خودتان باشید و به خود واقعی‌تان افتخار کنید.

این کتاب به فارسی ترجمه شده و بسیاری از خوانندگان ایرانی آن را به‌عنوان منبعی برای افزایش آرامش ذهنی و خودشناسی ستایش کرده‌اند. اگر به دنبال کتابی هستید که شما را به درون خود متصل کند، این اثر می‌تواند انتخاب خوبی باشد.

کتاب تصمیم گرفتم خودم باشم

برچسب‌ها: ,

کتاب ۴۸ قانون قدرت

 کتاب ۴۸ قانون قدرت نوشته‌ی رابرت گرین، یکی از مشهورترین و پرخواننده‌ترین کتاب‌های مربوط به استراتژی، سیاست، و روان‌شناسی قدرت است. این کتاب که در سال ۱۹۹۸ منتشر شد، به تحلیل رفتارها و راهبردهای افرادی می‌پردازد که توانسته‌اند قدرت و نفوذ زیادی کسب کنند.

ساختار کتاب

کتاب شامل ۴۸ قانون است که هر یک از آن‌ها یک اصل یا استراتژی برای کسب و حفظ قدرت را توضیح می‌دهد. هر قانون با مثال‌هایی تاریخی از افراد و رویدادهای واقعی همراه است که این اصول را به‌خوبی در عمل نشان می‌دهد. همچنین، رابرت گرین در کنار مثال‌های موفقیت، از مواردی هم یاد می‌کند که عدم رعایت این قوانین منجر به شکست شده است.

برخی از قوانین معروف:

  1. هرگز رئیس خود را تحت‌الشعاع قرار ندهید.
  2. اطلاعات خود را بیش از حد افشا نکنید.
  3. دوستان خود را نزدیک نگه دارید، اما دشمنانتان را نزدیک‌تر.
  4. کمتر حرف بزنید و بیشتر عمل کنید.
  5. به طریقی رفتار کنید که همیشه جذاب و غیرقابل‌پیش‌بینی باشید.

نقدها

  • برخی افراد، کتاب را راهنمایی برای رفتارهای غیراخلاقی یا حتی فریبکاری می‌دانند.
  • طرفداران کتاب بر این باورند که شناخت قوانین قدرت به معنای سوءاستفاده از آن نیست، بلکه ابزاری است برای مدیریت روابط و شناخت بهتر رفتار دیگران.

    کتاب 48 قانون قدرت رایگان
برچسب‌ها: ,

دانلود کتاب تاریخ طبری ( رایگان بدون سانسور pdf و صوتی )

دانلود کتاب تاریخ طبری
 
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۱ دیدگاه
۴,۸۰۷ بازدید
دانلود کتاب تاریخ طبری
خلاصه کتاب
درباره آغاز هستی و به داستان زندگی پیامبران و پادشاهان در گذشته می پردازد. کتاب تاریخ طبری اثر محمد بن جریر طبری میباشد.
 
نویسنده : محمد بن جریر طبری
دسته : تاریخی , دعا
زبان : فارسی
صفحات : ۱۶ جلد
بازنشر : دانلود کتاب
۱۶ جلد کامل قرار گرفت
باکس دانلود
دانلود کتاب تاریخ طبری
کتاب اورجینال و کامل
دانلود ( APK )
دانلود ( صوتی )
پشتیبانی

حذف 

برچسب‌ها: ,
بایگانی
آمار بازدید
آنلاین :
بازدید امروز : 233
بازدید دیروز : 440
بازدید هفته گذشته : 2166
بازدید ماه گذشته : 4645
بازدید سال گذشته : 148611
کل بازدید : 1278201